web 2.0

پزشکی هومیوپاتی چیست ؟


پزشکی هومیوپاتی روش درمانی ویژه‌ای است که باتحریک دقیق سیستم ایمنی وحیاتی بیمار با داروهای ویژه، فرد را به سمت بهبودی سوق می‌دهد. بر پایه اصول نخستین هومیوپاتی هر ماده‌ای که دربدن تندرست یکسری نشانه‌های بیماری ایجاد کند درصورت تجویز به فرد بیمار باهمان علایم بیماری وی را درمان خواهدکرد، البته به شرط آنکه نشانه‌های موجود در بیمار و نشانه‌هایی که آن ماده دارویی می‌تواند ایجاد کند، تا حد ممکن همانند باشد. خصوصیات روحی و عصبی جایگاه ویژه‌ای در درمان هومیوپاتی دارد. اگرچه بیمار تنها برای یک درد جسمی به پزشک هومیوپات مراجعه کرده‌است، ولی باید واقعیت‌های روحی، عاطفی و عصبی خود را با پزشک درمیان بگذارد. هر بیماری که نیروی حیاتی وی از میان نرفته باشد می‌تواند از هومیوپاتی انتظار بهبود داشته باشد. با نگرش به اینکه هومیوپاتی با تحریک سیستم ایمنی بدن عمل می‌کند، چنانچه این سیستم و ساختار بدن دچار نابودی برگشت ناپذیر شود امید به بهبود کاهش می‌یابد. هومیوپاتی یعنی همانند بیماری و به تعبیری دیگر درمان با همانند، یا درمان بدست عامل همانند بیماری است. مهم‌ترین ویژگی این روش درمانی نگرش کلی به انسان‌ها از دید جسمی، روانی و احساسی است. در این درمان از داروهایی بهره گیری می‌شود که علایم بیماری را پوشش دهد تا با تحریک پسندیده سیستم ایمنی و حیاتی بیمار و هوشیار کردن سیستم دفاعی بدن، بیماری را درمان کند.

تاریخچه
این روش درمانی به شیوه علمی ‪ ۲۰۰‬سال پیش بدست پزشک آلمانی به نام ساموئل هانه‌من ابداع شد. هومیوپاتی، انرژی درمانی، حجامت و روش‌های دیگر خونگیری «طبیعت درمانی» یا Naturo ‪Pathy‬نامیده می‌شوند.

همیوپاتی چگونه ابداع شد؟
هانمن که خانواده خود را در اثر طبابت های نادرست آن زمان از دست داده بود، تصمیم به ترک طبابت می گیرد و به ترجمه کتب پزشکی آن دوره می پردازد. هنگامی که مشغول ترجمه کتابی بود، به این جمله بر خورد : "گیاه گنه گنه بیماری مالاریا را درمان می کند."
او که پزشک ماهری بود، از این جمله متعجب می‌شود و مقداری از این گیاه را تهیه و در هنگام کار از آن مصرف می کند.بعد از مدتی مشاهده می کند که علائم بیماری مالاریا در او ظاهر می‌شود. و با تجربهٔ این حالت بر افراد دیگر، اولین قانون خود را می نویسد : "مشابه، مشابه را درمان می کند."

قانون اول همیوپاتی "مشابه، مشابه را درمان می کند."
این جمله بدین معنی ست که هر ماده که در یک فرد سالم، ایجاد بیماری می کند، این ماده می تواند افرادی را که این بیماری را دارند، درمان کند.

تایید هومیوپاتی
روش درمانی هومیوپاتی ازسوی سازمان بهداشت جهانی پذیرفته شده و هم‌اکنون کاربرد هومپوپاتی درشبکه بهداشتی و درمانی کشورهای گوناگون و در کشور ما بدست وزارت بهداشت و درمان پذیرفته شده وامکان پزشکی برای پزشکان آموزش دیده نیز مجاز دانسته شده‌است. سازمان غذا و داروی آمریکا ‪ FDA‬ کلیه داروهای هومیوپاتی را به‌رسمیت شناخته و هم اکنون این روش درمانی در کشورهای انگلستان، آلمان، فرانسه، هلند، سوئد، کانادا، آمریکا، هندوستان، پاکستان و برزیل خدمات درمانی به بیماران ارایه می‌دهد.

طبیعت و هومیوپاتی
طبیعت و گیاهان در تهیه داروهای هومیوپاتی نقش مهمی دارند زیرا گیاهان با هر ویژگی و خصوصیات به نام ماده اصلی داروهای هومیوپاتی، همان همان ویژگیهای جسمی – روانی – ذهنی خود را نگهداری می‌کنند. یعنی اگر گیاهای تنهایی را می‌پسندد و از رشد با گیاهان دیگر در کنار خود بیزار است و در حین تماس با شی بیگانه فشرده می‌گردد و دیگر...؛ از همگی این رفتارها در حلالهای داروهای هومیوپایت نشان و رد پایی بر جا می‌ماند. برای نمونه به موارد زیر توجه کنید. بکارگیری گیاه کاج به چرایی دارا بودن دانه‌های برجسته و توپر برای درمان خالهای گوشتی. چون این گیاه سبز است، برای درمان ناراحتیهای کیسه صفرا که رنگی سبز به پوست می‌دهد، بکار می‌رود. به چرایی داشتن ماده زرین که به گونه عرق از بدن گیاه بیرون می‌شود و بوی ویژه‌ای دارد برای درمان بیمارانی با افزایش تعرق بهره گیری می‌گردد
بهرگیری از گل آفتابگردان (قسمت میانی) به چرایی همانندی آن به ناحیه چشم در درمان بیماریهای مربوط به بینایی و یا به انگیزه گلهای زرد آن در درمان بیماری زردی یا یرقان کاربرد دارد. چون درون گردو همانند مغز انسان برجستگیها و فرو رفتگیهای فراوان دارد از آن به نام داروی تقویت کننده نیروهای دماغی بهره گیری می‌گردد. در تهیه این داروها حتی سم مار کبرا، زنبور و یا میکربهای کشته شده که به گونه طب یعی در روده انسان می‌باشند کاربرد دارند . در 80 سال گذشته پژوهشگران آلمانی با انجام تحقیقت گسترده 12 نوع نمک معدنی موجود در نسوج بدن را شناسایی کردند و مدعی شدند که همگی بیماریها با این 12 نوع نمک معدنی قابل مداوا می‌باشند .

داروهای هومیوپاتی
این داروها منشا طبیعی دارد که بیش از ‪ ۷۰‬درصد گیاهان، ‪ ۲۰‬درصد عناصر کانیها و مواد طبیعی تهیه می‌شوند. هومیوپاتها با نگرش به ویژگیهای گیاهان بر روی بدن از آنها در تهیه دارو بهره می‌برند. برای اینکه مفهوم این عبارت کاملاً درک شود باید مثالی را در نظر بگیریم در حین پوست کندن پیاز یا خرد کردن آن چشمان اشک آلود و قرمز گشته و به خارش و سوزش می‌افتد و گاهی نیز با آبریزش بینی همراه است. اگر توجه کرده باشید همه این علایم مربوط به سرماخوردگی می‌باشند داروسازان هومیوپات از این همانندی بهره می‌گیرند و داروئی جهت بهبود سرماخوردگی از همان پیاز تهیه می‌کنند نام این دارو Alium Sepia می‌باشد که برای سرما خوردگیهایی از نوع خارش چشم، گلو و آبریزش بینی و چشم، حساسیت و قرمزی چشم همراه با عطسه می‌باشد. به روش، بکارگیری قانون همانندی ها گفته می‌شود. یکی دیگر از داروهای سرشناس هومیوپاتی داروی Ipecacuanha است ( آی په کاکوانا) که به گونه اختصاری IP هم نوشته می‌شود. این دارو در پزشکی رایج هم بهره گیری می‌شود، منتها به نام قی‌آور. بنابراین بر پایه فلسفه پزشکی هومیوپاتی که می‌گوید هر بیماری‌ای با داروی همانند آن درمان می‌شود، چون این دارو در کسان تندرست ایجاد تهوع می‌کند، بی گمان زمانی که شخصی دچار تهوع باشد، به انگیزه مشابهت با بیماری، مایه درمان آن خواهد شد! منشا این دارو، گیاه Cephaelis ipecacuanha است. کسانیکه نیازمند این دارو هستند، کم وبیش در همه شرایط دچار تهوع هستند. فردی را تصور کنید که دچار تهوع همیشگی است و در هیچ وضعیتی از آن رهایی ندارد. سردردش همراه تهوع است، دشواریهای گوارشی همراه تهوع .... بیشتر چند نشانه ویژگی دیگر هم به تشخیص درست این دارو کمک می‌کنند. برای نمونه زبان بیمار تمیز و بدون بار است و بیشتر تشنه هم نیست. تصور کنید که تجویز دوز مناسبی از این دارو، به‌سرعت و آسانی شخص را از این مصیبت رها می‌کند و بیمار به جان هومیوپاتی نیایش خواهد کرد!
Ip همچنین داروی مناسبی برای دشواریهای تنفسی، خونریزی‌های احشای درونی و گونه‌های دشواریهای گوارشی است. لازم به روشنگری نیست که به هیچگونه سرخود دارو مصرف نکنید و حتما با یک هومیوپات زبردست رایزنی نمایید.

نحوه تهیه داروهای همیوپاتی
ماده مورد نظر را درون الکل 60% می ریزند و در طی دو هفته آن را از صافی عبور می دهند. به ماده بدست آمده، محلول مادر می گویند. برای کم کردن و در واقع از بین بردن مواد سمی آن، از محلول مادر یک قطره (cc 1) برداشته و در 99 قطره (99 cc) آب می ریزیم. با این کار، محلول 0.01 بدست می آید. دوباره یک سی سی از این محلول را در 99 سی سی آب می ریزیم و این بار محلول 0.0001 بدست می آید. اگر به رقیق کردن محلول تا 12 بار ادامه دهیم، محلول 10 به توان منفی 24 به دست می آید که از عدد آوگادرو کوچک‌تر می‌شود. که این بدین معنی ست که حتی یک مول از این ماده در محلول وجود ندارد.
این عمل را تا 100 و یا 1000 بار تکرار می‌کنند و جالب اینجاست که هر جه محلول رقیق تر می‌شود، خاصیت دارویی آن قوی تر می‌شود.

فهرست برخی از نمکهای معدنی و کاربرد آنهادر هومیوپاتی
پتاسیم فسفات: کمبود آن در بدن سبب سردردهای عصبی یا افسردگی و بی خوابی می‌گردد
منیزیم قسفات: در درمان سردرد ها، نوریتها و سیاتیکها کارساز می‌باشد
سدیم کلرید: همان نمک خوراکی می‌باشد که به شیوه هومیوپاتی تهیه می‌گردد و وظیفه آن بدن را بر دوش دارد چنانچه آب نسوج مغز کاهش یا افزایش یابد اختلالاتی چون ناامیدی، استرس، افسردگی، سردرد، خواب بسیار، و نبود خودباوری پدید می‌آید
کلسیم فلوئورات / کلسیم فسفات / کلسیم سولفات / آهن فسفات / پتاسیم کلرات / پتاسیم سولفات / سدیم فسفات / سدیم سولفات / سیلیکون
پژوهشگران این دوازده نمک را از سوزاندن پیکر انسانی بدست آورده‌اند و چنین معتقد هستند که همگی بدن از این نمکها حاصل آمده است. هومیوپاتی دارای 3000 نوع دارو است در حالی که پزشکی نوین حدوا 800 نوه دارو دارد در پزشکی هومیوپاتی 60 درصد از داروها سرآغاز گیاهی و 40 درصد آنها سرآغاز شیمیایی و حیوانی دارند.

رژیم غذایی در حین درمان
درمانگران هومیوپاتی پس از آنکه دارویی پسندیده را تشخیص دادند از بیمار می‌خواهند که پس از تجویز داروها از رژیم غدایی ویژه‌ای در حین درمان بهره گیری کند دکتر هانمان برخی از غذاها و نوشیدنیها را بازداشته در حین درمان را چنین فهرست بندی کرده است: از قهوه، چای گیاهی، مشروبات الکلی و مایعات عطرآگین دوری گردد گلهای خوشبو در پیرامون خانه فرد تحت درمان با داروها مجاورت پیدا نکند داروهای شوینده خوشبو دندان بهره گیری نشود اغذیه‌هایی با ادویه‌های بسیار خوشبو و گیاهان دارویی خام مصرف نشود از مصرف مارچوبه، کرفس، پیاز، سیر، پنیر کهنه و گوشتها پرهیز گردد از قند و شکر سفید بهره گیری نگردد از اتاقهای گرم و لباسهای پشمی و زندگی در پیرامون بسته دوری شود از کاربرد هر گونه دخانیات و مواد مخدر خودداری شود از مصرف داروهای آنتی هیستامین، داروهای کورتن دار و پمادهایی مانند ویکس پرهیز گردد برای دستیابی به سلامتی کامل در درمان هومیوپاتی پنچ مرحله فوق در نظر گرفته شده است. ساموئل هانمان شروط رسیدن به درمانی موفق را سه اصل بنیادی زیر می‌داند سرعت در درمان - آرامش روانی - دوام و ادامه

نقد بر هومئوپاتی
تا به امروز هیچ مدرک مستدل علمی یا آزمایشی که ثابت کند این شیوه درمانی واقعا مؤثر است ارائه نگردیده است


رمزگشایی قتل سید احمد خمینی - مهدی خزعلی



وبلاگ مهدی خزعلی : از زمانی که عماد باقی به نقل از نیازی گفت که سعید امامی و عوامل قتلهای زنجیره ای در قتل مرحوم احمد آقا نقش داشته اند و تایید این نقل قول توسط حاج سید حسن خمینی، خاطره ای از سعید امامی مرا می آزارد، هر روز این فرضیه در دلم قوت می گیرد، چه اشکالی دارد سید حسن مرگ پدر را پیگیری نماید، آیا تحقیق و تفحص در مورد مرگ تنها یادگار امام جرم است ؟ اگر “عناصر خود سر ” چنین جنایتی انجام داده باشندچرا از تحقیق و شفاف سازی پرهیز کنیم ؟ ما که می دانیم تمام این قتل ها کار “عناصر خود سر” است، چه بهتر که با شفاف سازی اعتماد ملت را از دست ندهیم و به شبهات پاسخ دهیم !

ارتحال نابهنگام مرحوم حاج سید احمد خمینی در ۴۹ سالگی ( در همان سنی که آیت الله خامنه ای به رهبری و احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسیدند، این هم از رموز عدد۴۹ ) ضرورت تحقیق و تفحص را بیشتر می کند، این مهم نباید دچار مرور زمان شود، شاید حاج سید حسن آقا هرگز چهل و نهمین بهار را نبیند( زبانم لال)

یک خاطره از سعید امامی: در یک بحث تئوری با او ، من معتقد بودم که حذف فیزیکی در سنت پیامبر و ائمه هدی جایی ندارد، اگر چنین بود امیر مومنان علی علیه السلام می توانست در سقیفه که چند نفر بیش نبودند مسیر تاریخ را تغییر دهد، توجیه هم این که چند نفر معدود می خواهند علیه بیعت ۱۲۰ هزار نفر با وصی و جانشین پیامبر توطئه کنند، یا مسلم در خانه هانی کار را یکسره می کرد و حادثه کربلا اتفاق نمی افتاد!

او معتقد بود وقتی علیه نظام اسلامی و ولایت امرتوطئه می کنند باید به هر طریق فتنه را ریشه کن کرد و استناد می کرد به دستور قتل کسانی که در جنگ احزاب خیانت و جاسوسی کردند و معتقد بود حذف فیزیکی باید با اذن حاکم شرع باشد.به او گفتم: این عملیات “عناصر خود سر” موجب وهن اسلام و تضعیف نظام است، ترورهایی نظیر بختیار آبروی مسلمین را در دنیا به مخاطره انداخته است، لااقل سیا و موساد با “دست دادن” یا ریختن مواد در کفش قربانی و کمی صبر او را به سرطان مبتلا می کنندو یا از طرق دیگر او را مبتلا به ایدز می نمایند و این همه رسوایی ببار نمی آورند! در همان جلسه به دنبال روشهای نوین بود، مثلاً این که بختیار در آن سن و سال حتماً از داروهای مختلف و مواد مخدر استفاده می کرده است ، اگر “سیا” می خواست او را حذف کند، به او نزدیک می شد و با شناسایی داروهای او ترتیبی می داد که یکی از قرصهای او عوض شود و یک قرص با همان شکل و شمایل اما با دوز بالا و کشنده از همان دارو در میان قوطی قرص او قرار می داد - دقت بفرمایید! فقط یک قرص که پس از مرگ باقی قرص ها معمولی و استاندارد باشند - و منتظر می ماند تا شب موعود و رسیدن نوبت آن قرص مرگبار !! مقتول مثل همیشه قرص های خود را خورده و آرام می خوابد و دیگر بیدار نمی شود، پزشک قانونی نیز سمی در خون او نمی یابد! حتی اگر غلظت دارو در خون او را اندازه گیری نمایند، تنها فرضیه محتمل استفاده عمدی یا اشتباهی از داروی اضافه است !

نمی خواهم بگویم این روش، مورد استفاده ” عناصر خود سر” قرار گرفته است، اما غلظت خونی داروها ی مصرفی مرحوم احمد آقا باید اندازه گیری می شد ( اگر نشده است، مشکوک است! ) دوز سمی و کشنده می توانست یک سر نخ قوی و محکم باشد !
حال چه باید کرد ؟ آیا ” عناصر خود سر ” باید فارغ از پیگیری قتل فرزند امام باشند ؟ این رسالت خانواده امام بخصوص در حیات همسر امام و مادر سید احمد آقا است ، به دنبال فردی بگردید که آخرین قوطی داروی حاج احمد آقا را تهیه کرده است! می تواند در قوطی داروی او یک قرص با دوز سمی و کشنده قرار داده باشد، سر نخ تحقیقات یافتن فردی است که آخرین دارو را برای احمد آقا تهیه کرده است! باید مراقب بود و از جان او صیانت کرد، دولت دهم با رسیدگی جدی به این پرونده ها باید نظام را از لوث این شبهات پاک و تطهیر نماید ( دولت مطهر )

امشب پس از سالها آرام می خوابم، احساس می کنم بار سنگینی از دوش بر داشته و به تکلیف خود عمل کرده ام.حال مسئولین قضایی و امنیتی دو راه دارند:
۱ - با فوتی شعله مرا خاموش کنند که هر چه بر این شعله بدمید برافروخته تر می شود! و مصاحبه و تکذیب سید حسن آقا کار را خراب تر می کند و شبهه را در میان مردم تقویت می نماید.
۲ - رسیدگی منصفانه به پرونده و رمزگشایی قتل مرحوم حاج سید احمد خمینی.

والسلام علی من اتبع الهدی




رازهایی درباره خواسته های جنسی زن ها



۱-زن ها احتیاج دارند اول از ناحیه سر و قلب آماده شوند.


اگر قلب زن به روی همسرش بسته شده باشد یا بی توجهی و بی محبتی دیده باشد تماس جسمانی و تلاشهای مرد برای تحریک خوشایند نیست و موجب ناراحتی می شود.


قلب زن باید از توجه و محبت سیر باشد تا بدنش تشنه مرد باشد.هر بار که مرد بی دلیل دست او را بگیرد و موهایش را نوازش کند مثل اینست که می گوید دوستت دارم .در این هنگام احساس می کند که قلبهای هر دو به معنای واقعی از رضایت و شادی لبریز شده است و آن هنگام اماده است که در لذت عشق از نظر جنسی هم با مرد شریک شود.


زن ها پیش نوازی (foreplay ) احساسی عاطفی می خواهند.


× مرد چه کار کند که زن بخواهد با او عشق بازی کند ؟


موجودی حساب عشق و صمیمیت را با کارهایی که در اول کتاب گفته شد بالا ببرد


2-زن ها نیاز دارند از نگرانی و مزاحمتهای متفرقه به دور باشند تا میل جنسی در انها فعال شود.


با پیش نوازی انجام می شود که فقط جسمی نیست بلکه شامل مواردیست که در ابتدای کتاب گفته شد و بعضی از انها این هاست :


- هر چیزی که به او آرامش بدهد.


پرسیدن که امروز چه کارهایی باید انجام دهد و کمک به او در انجام بعضی از انها-تمیز کردن میز و برداشتن ظرفها پس از شام تا او وقت دوش یا حمام گرفتن داشته باشد-خریدهای منزل را به نوبت انجام دادن تا وقت اضافی برای رفتن به کلاس یوگا داشته باشد-مواظب بچه ها بودن تا او بتواند چرتی بزند-پاهایش را با روغن مخصوص معطر ماساژ دادن


- کار هاییکه معمولا زن ها برای رسیدن به خودشان انجام می دهند همه و همه پیش نوازی محسوب می شود.


مثل اینکه دوست دارد شام زیر نور شمع بخورد یا لباس خوابی که دوست دارد را بپوشد.


- صحبت کردن در مورد مسایل و مشکلات ( چون از نگرانی ها خالی می شود)


× چگونه کاری کنیم که او امادگی عشق بازی پیدا کند :


- از او بپرسیم چه کاری می توانیم برایش انجام دهیم تا احساس آرامش پیدا کند مثل ماساژ-بغل کردن-گوش کردن به صحبت هایش و ......


- بفهمیم چه چیزهایی به او احساس زنانگی می دهد .


- روزی یکبار به پیش نوازی غیر جنسی بپردازیم


3-زن ها دوست دارند ابتدا اغوا شوند.


یعنی مرد مطمین نیست که او می خواهد عشق بازی کند پس سعی می کند او را اغوا کند. یعنی نشان می دهد که او را می خواهد و برایش جذاب و خواستنیست. طوری برای زن دلبری می کند مثل اینکه هنوز نامزد هستند.


4-زن ها از عجله و شتاب زدگی خوششان نمی آید.


عشق ورزی باید آرام باشد مثل خوردن یک غذای خوشمزه آرام و ذره ذره و با احساس لذت.


5-آگاهی در مورد چگونگی تحریک کلیتوریس.


با پرسیدن از خودش و مطالعه و آموزش


-------------------------------------------------------------------------


هیجده عامل سرد مزاجی جنسی زنها


1- مردهایی که با بدن زن آشنا نیستند.


2- مردهایی که روی بدن زن خشونت اعمال می کنند.


مثلا نوک سینه ها بعضی مواقع بخصوص بعضی روزهای دوره ماهانه حساس می شوند. باید آرام تر-حساس تر- با ملاحظه تر و محترمانه تر با انها برخورد کرد. از خودش میشود پرسید و راهنمایی گرفت.


3- مردهایی که به هنگام عشق ورزی کثیف کاری می کنند.


به هنگام بوسیدن زن را خیس می کند- با دست زدنش زن را خیس می کند-معلوم نیست می خواهد عشق ورزی کند یا اینکه شریکش را بشوید-تف تفو هستند


4- مردهایی که خشونت اعمال می کنند.


لمس خشن- پرتاب به این طرف و آن طرف


5- مردهایی که بهداشت شخصی پایین و ضعیفی دارند.


بوی بد-ناخن بلند و کثیف و شکسته-پینه های خشک و زبر دستها-بدن عرقی و بد بو-پاها و جوراب های کثیف و بد بو-لباس یا لباس زیر کثیف-بوی بد دهان و دندان های کثیف و جرم گرفته-ته ریش زبر (یا از ته اصلاح شده باشد یا بلند و نرم)


6- مردهایی که بیش از حد به قیافه-هیکل-ظاهر و سر و وضع زن اهمیت می دهند.


ایراد گیری از هیکل-چه لباسی بپوشد-چه آرایشی داشته باشد و .......


7- مردهایی که زن ها را بر اساس ارگاسمها یشان طبقه بندی می کنند.


هی می پرسد ارضا شدی؟ ارگاسم شدن برای زن ها خوب است ولی همیشه برایشان ضروری نیست. آنها از کل فرایند لذت می برند نه نتیجه آن. خود عشق زن را ارضا می کند. وقتی خودش شکایتی ندارد مرد هم راحت باشد.


8- مردهایی که زن را مجبور به سکس مقعدی می کنند.


9- مردهایی که بیش از حد نگران عملکرد و توان جنسی خود هستند.


همه کارها و روشها و وضعیتهای مختلف و مشکل و عجیب و غریب را دوست دارد اجرا کند.


انگار که دارد در یک فیلم پورن بازی می کند.


10- مردهایی که با تلویزیون روشن عشق بازی می کنند.


هم تلویزیون می بیند هم عشق بازی می کند


11- مردهایی که هر وقت مست یا سرخوش از مصرف مواد هستند عشق بازی می کنند.


12- مردهایی که وقت کافی صرف پیش نوازی و تحریک همسرشان نمی کنند.


13- مردهایی که پس از اتمام عشق بازی به لحاظ احساسی و عاطفی فورا سرد و از زن دور می شوند.


مثلا می شود او را یک دقیقه در اغوش گرفت و بوسید یا اینکه گفت فوق العاده بودی.


14- مردهایی که عادات شخصی بدی دارند.


آروغ زدن -باد در کردن (بی بو یا با بو )-خلال کردن دندانها-بازی با موی بینی-با حرص و ولع و تند تند غذا خوردن-سیگار کشیدن-با دهان پر از غذا حرف زدن-رانندگی با ماشین کثیف پر از آت و اشغال و خرت و پرت-انداختن ناخن به هنگام کوتاه کردن کف اتاق


15- مردهایی که اشتغال بیش از حد و وسواس گونه به بدن خود دارند.


همیشه جلوی آینه است. خیلی به عضلات خود توجه نشان می دهد. دوست دارد مثل قهرمان های بدن سازی باشد.خانه پر است از انواع وسایل بدن سازی


16- مردهایی که دوست ندارند با سکس دهانی زن را تحریک کنند.


17- مردهایی که با دیگران خوش رفتار نیستند.


با دیگران دعوا دارد-ایراد می گیرد-عصبانیست


18- مردهایی که زنشان را دوست ندارند و به او عشق نمی ورزند


----------------------------------------------------


بیست عامل تحریک کننده جنسی زنها


1- مردهایی که به ملایمت و آرامی عشق ورزی می کنند.


2- مردهایی که در بستر هم با همسرشان صحبت می کنند.


نجوا در گوش-از قیافه و زیبایی او تعریف کردن-گفتن اینکه چقدر عشق ورزی با او را دوست دارد


3- مردهایی که در بوسیدن مهارت دارند.


سبک-آرام-ملایم- بوسه ای که نشان دهنده علاقه و عشق و محبت است


4- مردهایی که با چشمهایشان به همسرشان نشان می دهند او را دوست دارند و به او عشق می ورزند.


چشم دوختن به چشمها- نگاه در حین عشق ورزی


5- مردهایی که لباسهای همسرشان را به آرامی در می آورند.


6- مردهایی که در تحریک لمسی همسرشان مهارت دارند.


نوازش سبک و تحریک کننده- یک راست سراغ اندام جنسی نمی رود


7- مردهایی که موهای همسرشان را نوازش می کنند.


بازی-شانه زدن-شستن-نوازش موها بعد از عشق بازی


8- مردهایی که از سکس دهانی با همسرشان لذت می برند و دوست دارند با سکس دهانی او را تحریک کنند.


9- مردهایی که عشق خود را بیرون اتاق خواب هم به همسرشان نشان می دهند.


10- مردهایی که می دانند چگونه بدن زنانه همسرشان را ارضا کنند.


آموزش دیدن


11- مردهایی که می دانند چگونه همسرشان را به لحاظ جنسی فریبا و دلنشین کنند.


احساس راحتی-شیطان و بازیگوشی به او می دهند.


12- مردهایی که پیش از عشق ورزی خود را به لحاظ فیزیکی و جسمانی آماده می کنند.


دوش گرفتن-خوش بویی


13- مردهایی که به همسرشان احساس زیبا بودن می دهند.


به او نشان می دهد که باور دارد زیباست . صورت-بدن و هیکل-بو و طعم -حرکات و خلاصه هر چیز دیگر او را می پسندد. با گفتن


14- مردهایی که از ماساژ دادن به همسر خود لذت می برند.


15- مردهایی که دستهای همسر خود را در دست می گیرند و ناز و نوازش می کنند.


در هم کردن انگشتان دستها هنگام عشق بازی


16- مردهایی که عاشق در اغوش گرفتن همسرشان هستند.


17- مردهایی که پس از گذشتن سالیان سال همچنان مثل روزهای اول با همسر خود رفتار می کنند.


18- مردهایی که به همسر خود نشان می دهند او تنها زن زندگی آنهاست و به او احساس و باور خاص بودن می دهند.


19- مردهایی که چنین باور دارند:


عشق همسرشان تحمل تمامی سختیهای زندگی را برای انها سهل و آسان و حتی ارزشمند می کند.او را تنها آرامش دهنده-ماوا و پناه خود می داند. می داند که نقش مهمی در زندگی او دارد و این را به او نشان میدهد.


20- مردهایی که همسرشان را دوست دارند و به او عشق می ورزند.





زندگی نامه علی اکبر سعیدی سیرجانی

زندگی
علی اکبر سعیدی سیرجانی ، در تاریخ بیست آذر ماه ۱۳۱۰ در سیرجان کرمان متولد شد و در چهارم آذرماه ۱۳۷۳ و در زمانی که تحت بازداشت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بود در مکانی نامعلوم و در شرایطی نامعلوم و براثر علتی نامعلوم در گذشت . پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران سعیدی سیرجانی مدتی را در خارج از کشور گذرانید و سپس با اظهار این دلیل که « باید در داخل کشور برای ارتقای سطح آگاهی مردم و نیز دفاع از آزادی تلاش نمود و نه در خارج از کشور » به ایران بازگشت .در آن هنگام برخی از روشنفکران و فعالین سیاسی خارج از کشور بازگشت وی را نشانه همکاری و یا دست کم علاقه وی به همکاری و کنار آمدن با حکومت جمهوری اسلامی تلقی کردند ،اتهامی که سعیدی سیرجانی آن را به شدت رد می‌کرد .

بازداشت
او چه در زمانی که در خارج از ایران بود و چه پس از آنکه به کشور بازگشت فعالیتش را با نوشتن نامه‌هایی سرگشاده به بالاترین مقامات جمهوری اسلامی و از جمله آیت الله خامنه‌ای شدت بخشید . وی در آن نامه‌ها ضمن شرح سختی‌ها و فشارهایی که قشر روشنفکر ایران در طول سالهای بعد از انقلاب تحمل کرده بود از رهبران جمهوری اسلامی می‌خواست تا رویه و دیدگاه خود نسبت به منتقدینشان را عوض کنند . آیت الله خامنه‌ای در پاسخ به نامه‌های سعیدی سیرجانی مطلبی را خطاب به وی نوشت و توسط کیومرث صابری (گل آقا) برای وی فرستاد . لحن عتاب آلود جوابیه آیت الله خامنه‌ای به گونه‌ای بود که به تعبیر سعیدی سیرجانی « قاصد را نیز شرمنده کرده بود » . خامنه‌ای در آن نامه سعیدی سیرجانی را به بی دینی و ارتداد متهم نموده و به وی نسبت به تلاشهای سیاسی اش و انتقاداتی که متوجه حکومت جموری اسلامی و رهبرانش می‌نمود هشدار داده بود . مرتد دانستن سعیدی سیرجانی توسط عالی ترین مقام روحانی و سیاسی حکومت جمهوری اسلامی می‌توانست در حکم صدور مجوز برای قتل وی باشد . سعیدی سیرجانی اما هشدار رهبر جمهوری اسلامی را نادیده گرفت و چندی بعد در بیست و سوم اسفندماه ۱۳۷۲ وقتی که از منزلش خارج شده بود توسط مامورین وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بازداشت شد و نه ماه پس از آن یعنی در ششم آذرماه ۱۳۷۳و در اسارت درگذشت.
او هیچگاه به بازداشتگاه و یا زندان مشخصی منتقل نگشت و تا روزی که خبر مرگش را اعلام کردند کسی از وضعیتش اطلاعی نداشت . بعدها گفته شد که وی در یکی از « خانه‌های امن وزارت اطلاعات » نگهداری می‌شد . با دستگیری سعیدی سیرجانی مقامات اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی ابتدا با صدور اطلاعیه‌ای وی را متهم به « نگهداری و استعمال مواد مخدر و نیز همجنس بازی و لواط » کردند اما بعد از مرگش با انتشار مطلبی در روزنامه اطلاعات (که به بازجوی او منسوب شده بود) وی را به دلیل آنچه که « داشتن ذاتی پاک و فضایلی اخلاقی و دگرگونی روحی در طول بازداشتش » نامیده بودند ستودند. وزارت اطلاعات پیش از آن و در اطلاعیه‌ای که به عنوان اعلام خبر دستگیری سعیدی سیرجانی منتشر کرده بود ادعا نمود سعید سیرجانی در پوشش جلسات ادبی و فرهنگی در منزلش در واقع محافل تریاک کشی و آمیزش جنسی با مردان جوان براه می‌انداخت و به علاوه به سایر دوستانش نیز تلفن می‌کرد و آنها را برای شرکت در این محافل دعوت می‌نمود. در اطلاعیه‌های صادره از سوی وزارت اطلاعات مشخصا ادعا شده بود که سعیدی سیرجانی در تماسهای تلفنی با دوستانش برای توصیف حضور جوانانی که مورد استفاده جنسی قرار می‌داد از اصطلاح « کشک و بادمجان » استفاده می‌کرد. انتشار این مطلب موجی از خشم و نفرت را در میان روشنفکران ایران نسبت به وزارت اطلاعات برانگیخت. افراد و مجامع دفاع از حقوق بشر در داخل و نیز خارج از کشور اعلام کردند در حالی که سعیدی سیرجانی به عنوان متهمی که قدرت دفاع از خود را ندارد و اساسا معلوم نیست در کجا و تحت چه شرایطی نگهداری می‌شود و احتمالا هیچ ارتباطی نیز با دنیای خارج از محل بازداشت خود ندارد وارد کردن چنان اتهاماتی به وی با ابتدایی ترین اصول انسانی و اخلاقی در تضاد می‌باشد.

قتل
ماجرای مرگ سعیدی سیرجانی نیز مانند نحوه درگذشت بسیاری دیگر از روشنفکران ناراضی و منتقد حکومت جمهوری اسلامی ایران (که در طول سی سال گذشته فوت کرده‌اند) همچنان در پس پرده‌ای از ابهام باقی مانده‌است . مقامات جمهوری اسلامی هرگز در این باره اظهار نظری رسمی نکرده‌اند و بیشتر اطلاعات ارائه شده در باره علت و چگونگی مرگ سعیدی سیرجانی بر اساس شنیده‌های افراد مختلف بود است .
پس از اعلام خبر مرگ سعیدی سیرجانی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با درج مقالاتی در روزنامه اطلاعات نوشت که سعیدی سیرجانی پیش از مرگش توسط مقامات آن وزارت به دیدار مناطق جنگی و همچنین مقبره آیت الله خمینی برده شده و پس از آنکه تحت تاثیر معنوی فضای حاکم بر آن نقاط قرار گرفت از افکار و عقاید گذشته خود برگشته بود. همچنین مقداری دست نوشته و قطعه‌ای شعر در مدح و ثنای مقامات زنده و مرده حکومت جمهوری اسلامی نیز به عنوان آخرین یادداشتهای سعیدی سیرجانی به درج رسیدند .وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی علت مرگ سعیدی سیرجانی را «ایست قلبی ناشی از مشکلات تنفسی » اعلام کرد اما هرگز جزئیات وضعیت جسمانی وی در مدت اسارتش و نیز اسناد و مدارک پزشکی مربوط آن را منتشر نکرد و در اختیار خانواده و دوستانش قرار نداد . بعدها و با افشای جریان موسوم به قتلهای زنجیره‌ای روشنفکران ایران، به نقل از سعید امامی (اسلامی) معاون اسبق و متوفی امنیت وزارت اطلاعات گفته شد که سعیدی سیرجانی بنا به تصمیم مقامات آن وزارت کشته شده بود. اکبر گنجی روزنامه نگاری که برای نخستین بار در داخل کشور پرده از راز بسیاری از قتلهای سیاسی منتقدین حکومت جمهوری اسلامی برداشت افشا نمود که سعید امامی ( اسلامی) در جمعی از از افراد قابل اعتمادش توضیح داده بود که ابتدا - و با برنامه ریزی قبلی - به وی یکی از خوراکی‌های مورد علاقه اش یعنی « ارده » داده شد و به دلیل آنکه این ماده غذایی باعث قبض شدن معده و یبوست می‌گردد، سعیدی سیرجانی از مراقبین و بازجویانش طلب داروی مسهل می‌کند .سعید امامی (اسلامی) توضیح داده بود که به جای شیاف ملین به سعیدی سیرجانی « شیافی ساخته شده از پتاسیم » داده شد تا به عنوان توصیه پزشک از آن استفاده کند. پتاسیم به سادگی می‌تواند قلب انسان را از کار بیندازد . سعید امامی (اسلامی) که خود نیز بعدها در زمان بازداشتش توسط همکارانش در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بطرز مشکوکی مرد ، همچنین در جلسه‌ای با حضور برخی از مقامات فرهنگی کشور با افتخار شرح داده بود که سعیدی سیرجانی چگونه بر اثر درد ناشی از عمل کردن سم پتاسیم در رودهٔ خود ضجه می‌کشید و بازجویان و مراقبینش می‌خندیدند و منتظر مرگش بودند. از آنجا که این ادعا در داخل کشور و در مطبوعات ایران منتشر شد و هرگز مورد تکذیب مقامات جمهوری اسلامی نیز قرار نگرفت می‌توان آن را قریب به واقعیت تصور کرد .
جسم سعیدی سیرجانی شبانه و توسط ماموران وزارت اطلاعات در گورستان بهشت زهرای تهران دفن شد . فرج سرکوهی یکی از دوستان سعیدی سیرجانی و از نویسندگان ناراضی ایران بعدها فاش ساخت که پس از اعلام خبر مرگ سعیدی سیرجانی شخص سعید امامی ( اسلامی) که معاونت وقت امنیت وزارت اطلاعات را بر عهده داشت با وی و سایر اعضای فعال کانون نویسندگان ایران در تهران تماس گرفته و به آنها هشدار داده بود که از برگزاری هرگونه مراسم ختم و یا تجلیل برای سعیدی سیرجانی خودداری کنند در غیر اینصورت خود آنان نیز همگی به سرنوشت سعیدی سیرجانی دچار خواهند شد . در زمان بازداشت و مرگ سعیدی سیرجانی آیت الله خامنه‌ای رهبر نظام جمهوری اسلامی بود . همچنین آیت الله هاشمی رفسنجانی ریاست جمهوری اسلامی ایران ، آیت الله محمد یزدی ریاست قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران ، آیت الله علی فلاحیان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران و نیز آیت الله ناطق نوری ریاست مجلس شورای اسلامی ایران را بر عهده داشتند . علاوه بر آنها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران نیز بر عهده مهندس مصطفی میر سلیم بود . پس از مرگ سعیدی سیرجانی خانواده وی و نیز سازمانهای مدافع حقوق بشر و دوستان و همفکران و سایر نویسندگان و فعالین نامدار سیاسی در داخل و خارج از کشور خواستار نبش قبر و معاینه جسدش توسط پزشکانی بی طرف شدند اما مقامات وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بشدت با این خواسته مخالفت کردند. علی اکبر سعیدی سیرجانی در ‎آخرین نامه‌ای که به آیت الله خامنه‌ای نوشت پذیرفت که با مرتد نامیدنش از سوی رهبر نظام جمهوری اسلامی قاعدتا بزودی کشته خواهد شد اما برای در امان ماندن از زندان و قتلی که می‌دانست در انتظارش بود هیچ اصرار و التماسی نکرد و مرگ در راه حق را شهادت نامید . رضا علامه زاده روشنفکر ایرانی مقیم هلند درباره افکار و نیز سرگذشت سعیدی سیرجانی فیلم مستندی ساخته‌است که در قسمتهایی از آن سعیدی سیرجانی سخن گفته و به نکات مختلفی اشاره می‌کند . وی از جمله تاکید می‌کند که از مرگ برای آزادی و میهنش ابایی ندارد و آیندگان باید بدانند که کسانی هم بودند که برای نجات و سعادت کشورشان تلاش می‌کردند . او همچنین می‌گوید ممکن است که دستگیر شده و تحت شکنجه‌ها و فشارهای گوناگون مجبور گردد همچون سایر روشنفکرانی که پیش از او گرفتار زندانهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی شده‌اند اقاریر و اعترافاتی غیرواقعی کند اما معیار و مبنای قضاوت آیندگان درباره وی باید مطالبی باشند که در آزادی اش نوشته‌است . فیلم این گفتگو اکنون در شبکه اینترنت موجود است .

فیلم اعترافات و برنامه هویت
صداو سیمای جمهوری اسلامی سال ۱۳۷۵ سلسله برنامه‌هایی با عنوان « هویت» در نقد و حمله به روشنفکران و نویسندگان از شبکه یک سیما پخش کرد. در این برنامه‌ها از اعترافاتی که از سعیدی سیرجانی ، عزت الله سحابی ،غلامحسین میرزا صالح پخش و تحلیل‌های مورد نظر مقامات دولتی لابلای آن گنجانده می‌شد. گفته شد که این برنامه محصول مشترک صداو سیما و سعید امامی و حسین شریعتمداری ( مدیر مسئول فعلی روزنامه کیهان) بوده‌است. پس از رویداد قتل‌های زنجیره‌ای و افشای تخلفات وزارت اطلاعات این برنامه مجددا مورد توجه قرار گرفت. عزت الله سحابی فیلم‌های گرفته شده را پس از ماهها حبس و شکنجه خود و سایر زندانیان می‌داند. سعیدی سیرجانی در بخشی از این فیلم‌ها رندانه به شکنجه خود اشاره می‌کند:«اونچه که باعث شد من امشب خودم خواهش کنم که بیایند این برنامه را ضبط کنند صحبتی است که از دو روز پیش شروع شده ولی شاید ده دقیقه قبل یک تلنگر سفتی به روح من خورد.می خواستم این صحبت را بکنم که این چیزهایی که در طول این مدت من نوشتم ، همه رگه‌هایی از لجبازی شدید دارد و شدیدا پشیمانم از این کار.»(هویت موسسه فرهنگی- انتشاراتی حیان ،ص۸۱)بعدها و پس از نسیمی از آزادی نسبی که در دوران اصلاحات وزید غلامحسین میرزا صالح و عزت الله سحابی و نیز سایر کسانی که در برنامه هویت فیلمهای اعترافات آنها پخش شده بود فرصتی یافتند تا فاش کنند که چگونه در طول مدت بازداشتشان و تحت چه فشارهای جسمی و روحی مجبور به اقرار و سخن گفتن علیه خود شده بودند . بسیاری از کسانی که در بازداشتگاههای وزارت اطلاعات شروع به اعتراف علیه خود و اعتقادات خود می‌کردند امیدوار بودند به این ترتیب از دست بازجویانی که اختیار جان و مرگ متهمانشان را درست داشتند خلاصی یابند. تقریبا همه کسانی که فیلم و صدا و نوشته‌های اعترافاتشان در برنامه تلوزیونی هویت پخش شد آزاد شدند اما علی اکبر سعیدی سیرجانی این بخت را نداشت و در اسارت جان باخت .

آثار منظوم

• سوز و گداز (۱۳۳۰)
• آخرین شراره‌ها (۱۳۳۲)
• افسانه‌ها (۱۳۴۲)
• زیر خاکستر (۱۳۴۴)

آثار مکتوب

• آشوب یادها(۱۳۵۶)
• شیخ صنعان (۱۳۵۸)
• در آستین مرقع (۱۳۶۳)
• ای کوته‌آستینان (۱۳۶۷)
• سیمای دو زن (۱۳۶۷)
• ضحاکِ ماردوش (۱۳۶۴)
• ته بساط (۱۳۶۹)
• بیچاره اسفندیار (۱۳۶۹)
• قافله‌سالارِ سخن خانلری (۱۳۷۰)،
• شهسوار عرصهٔ آزادگی (۱۳۷۳) (که به چاپ نرسیده و گویا در بایگانی وزارت اطلاعات است)

علاوه بر کتابهای فوق ، سعیدی سیرجانی برخی از منابع غنی تاریخی و ادبی ایران را نیز شناسایی کرده و به همگان معرفی نموده‌است . بزرگترین خدمتی که علی اکبر سعیدی سیرجانی به تاریخ ایران کرد گردآوری و انتشار کتاب تاریخ بیداری ایرانیان به قلم ناظم الاسلام کرمانی بود . این کتاب در واقع بیان تاریخ مشروطه از زبان کسی بود که به دلیل حضور شخصی و موثرش در انقلاب مشروطه اظهاراتش می‌توانست به عنوان اسناد آن تاریخ مورد استفاده مورخین و پژوهشگران قرار گیرد . یکی دیگر از آثاری که سعیدی سیرجانی به تاریخ ایران هدیه کرده‌است کتابی است که اخیرا و تحت عنوان « وقایع اتفاقیه » در کتابفروشی‌ها ایران عرضه می‌شود . این کتاب در واقع مجموعه‌ای از یادداشتهایی است که یکی از عاملین و مخبرین اطلاعاتی و امنیتی انگلستان در سالهای آخر پیش از مشروطه از رویدادها و اوضاع و احوال مملکت و حکومت فارس ( استان فارس کنونی) و بویژه تحولات سیاسی و مذهبی در شیراز نوشته و برای سفارت انگلستان در تهران ارسال می‌کرده‌است.این کتاب نیز می‌تواند به عنوان یکی از غنی ترین منابع تاریخی برای تحقیق و پژوهش در زمینه شناخت ریشه‌های انقلاب مشروطه در ایران مورد استفاده قرار گیرد . سعیدی سیرجانی مقالات فراوانی را نیز در روزنامه‌ها و مجلات ایران در سالهای پیش و پس از انقلاب نوشته‌است که تاکنون گرد آوری و منتشر نشده‌اند. یکی از ویژگی‌های بی نظیر سعیدی سیرجانی احاطه همزمانش بر چند موضوع جداگانه و از جمله ادبیات فارسی عرفان و نیز تاریخ ایران بود و در هر سه زمینه به عنوان فردی خبره و کارشناس مطلب می‌نوشت .

تعریف آخوند چیست؟


آخوند چیست؟

آخوند موجودیست که بجای استفاده از عقل از دهن استفاده میکند یعنی مطابق است با خر البته میان خر و آخوند یک چیز خیلی کوچک وجود دارد آنهم آخوند مثل انسان میخورد و میخوابد اما عر عر کردنشان هم شبیه است.

آخوند موجودیست مریض و روانی که به همه چیز حسادت نشان میدهد دوست ندارد شادی و خوشی مردم را به بیند.

آخوند موجودیست کاملأ خطرناک که تشنه به خون و کیسه ی گنده و تشنه سکس و موجودیست که تمام جامعه بشری را به مخاطره انداخته است.

آخوند موجودیست خطرناک که تولید کنند انواع هروئین و تریاک مباشد.

آخوند موجودی است دائم به فکر تصاحب نوامیس مردم میباشد. یعنی همیشه گمانه خیال میکنند همه زنان دنیا فاسد هستند و باید رابطه جنسی با آنها داشت.

آخوند میکروبی است که سرتاسر جامعه بشری را به مخاطره میاندازد.

آخوند تولید کنند ترور و وحشت است در جامعه.

آخوند میمون نیست اما رفتار میمون ها را دوست دارد .

آخوند موجودی گرسنه و تشنه بخون انسانها است از شادی و خوشی انسانها به وحشت می افتند.

آخوند موجودی است که در محیط های آلوده به فساد و ناآگاهی رشد مینماید و شکل ظاهری آن شباهتی نزدیک به انسان دارد .ولی روی کله شان مقدار زیادی پارچه سفید یا سیاه قرار گرفته؛ آنها هم مانند انسانها روی دو پا راه میروند .اما صورتشان با انسانها فرق دارد بدین ترتیب که صورت آنها پوشیده ازموهای زبر و دراز است! همچنین طرز پوشش آنها هم با آدمها کاملا متفاوت است ! چنانکه دارای جیبی بسیار بزرگ هستند که گنجایش مقادیر بسیار بسیار زیاد پول وثروت را دارد ! همچنین طرز صحبت کردن آنها نیز با آدمها فرق فراوان دارد ، آنها با زبانی صحبت مینمایند که گویا متعلق به دوران ماقبل تاریخ است . دارای اشتهایی سیری ناپذیری هستند .چنانکه هرگز و به هیچ وسیله ای سیر نمی شوند! و از دیدن خون به وجد می آیند ! تفاوت دیگری که با انسانها دارند این است که : انسان برای انجام کاری از دست و مغز استفاده مینماید ولی آخوند برای این کار تنها از دهانش بهره میجوید !از گریه وناراحتی دیگران به غایت لذت میبرد ، و برعکس شادی و خوشبختی انسان آنها را ناراحت مینماید !آخوند به هرآنچه مثل خودش نیست حمله مینماید .و در صدد نابودی آن برمی آید ! ومیخواهد همیشه هم خود را حق به جانب نشان دهد

انواع آخوند : آخوندها انواع مختلف دارند که همگی در صدد کسب قدرت هستند ! و چون به آن دست یابند به خطرناکترین موجود کره زمین تبدیل میشوند . نمونه بارز آن آخوندهای ایران میباشند .

امام :نوعی از آخوند است که خود را از تمامی کاینات برترمیپندارد تقریبا همطراز خدا !
.
آیت الله : آخوندی است که حسرت امامت دارد ! و یک پنجم دارایی مردم را تصاحب مینماید !

حجت السلام : آخوندی است که دلالت بر حقانیت اسلام مینماید ! نوع کوسه ای آن از کوسه هم خطرناکتراست!

مرجع تقلید : نوعی از آخوند است که با میمونها سر و کار دارد و مثل میمونها میباشند !

آخوندک : نوعی از آخوند است که دوران دگردیسی آن هنوز کامل نشده است

وبلاگ نسل سوخته





کارتون - جلاد سعید مرتضوی و حقوق بشر اسلامی




شعر آزادی - سروده ای از فرخی یزدی


آن زمان كه بنهادم سر به پاي آزادي
دست خود ز جان شستم از براي آزادي

تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
مي دوم به پاي سر در قفاي آزادي

با عوامل تكفير صنف ارتجاعي باز
حمله ميكند دايم بر بناي آزادي

در محيط طوفاي زاي ، ماهرانه در جنگ است
ناخداي استبداد با خداي آزادي

شيخ از آن كند اصرار بر خرابي احرار
چون بقاي خود بيند در فناي آزادي

دامن محبت را گر كني ز خون رنگين
مي توان تو را گفتن پيشواي آزادي

فرخي ز جان و دل مي كند در اين محفل
دل نثار استقلال ، جان فداي آزادي



شعر ایرج میرزا درباره چادر



بیا گویم برایت داستانی که تا تأثیر چادر را بدانی

در ایامی که صاف و ساده بودم دم کریاسِ در استاده بودم

زنی بگذشت از آنجا با خش و فش مرا عرق النسا آمد به جنبش

ز زیر پیچه دیدم غبغبش را کمی از چانه قدری از لبش را

چنان کز گوشه ابر سیه فام کند یک قطعه از مّه عرض اندام

شدم نزد وی و کردم سلامی که دارم با تو از جایی پیامی

پری رو زین سخن قدری دو دل زیست که پیغام آور و پیغامده کیست

بدو گفتم که اندر شارع عام مناسب نیست شرح و بسط پیغام

تو دانی هر مقالی را مقامیست برای هر پیامی احترامیست

قدم بگذار در دالان خانه به رقص آر از شعف بنیان خانه

پریوش رفت تا گوید چه و چون منش بستم زبان با مکر و افسون

سماجت کردم و اصرار کردم بفرمایید را تکرار کردم

به دستاویز آن پیغام واهی به دالان بردمش خواهی نخواهی

چو در دالان هم آمد شد فزون بود اتاق جنب دالان بردمش زود

نشست آنجا به صد ناز و چم و خم گرفته روی خود را سخت و محکم

شگفت افسانه ای آغاز کردم در صحبت به رویش باز کردم

گهی از زن سخن کردم، گه از مرد گهی کان زن به مرد خود چه‌ها کرد

سخن را گه ز خسرو دادم آیین گهی از بی‌وفایی‌های شیرین

گه از آلمان بر او خواندم، گه از روم ولی مطلب از اول بود معلوم

مرا دل در هوای جستن کام پریرو در خیال شرح پیغام

به نرمی گفتمش کای یار دمساز بیا این پیچه را از رخ برانداز

چرا باید تو رخ از من بپوشی مگر من گربه می باشم تو موشی؟

من و تو هر دو انسانیم آخر به خلقت هر دو یکسانیم آخر

بگو، بشنو، ببین، برخیز، بنشین تو هم مثل منی ای جان شیرین

ترا کان روی زیبا آفریدند برای دیده‌ی ما آفریدند

به باغ جان ریاحینند نسوان به جای ورد و نسرینند نسوان

چه کم گردد ز لطف عارض گل که بر وی بنگرد بیچاره بلبل

کجا شیرینی از شکر شود دور پرد گر دور او صد بار زنبور

چه بیش و کم شود از پرتو شمع که بر یک شخص تابد یا به یک جمع

اگر پروانه‌ای بر گل نشیند گل از پروانه آسیبی نبیند

پریرو زین سخن بی حد برآشفت زجا برجست و با تندی به من گفت

که من صورت به نامحرم کنم باز؟ برو این حرف ها را دور انداز

چه لوطی ها در این شهرند، واه واه خدایا دور کن، الله الله

به من گوید که چادر واکن از سر چه پرروییست این، الله اکبر

جهنم شو مگر من جنده باشم که پیش غیر بی روبنده باشم

از ین بازی همین بود آرزویت که روی من ببینی؟ تف به رویت

الهی من نبینم خیر شوهر اگر رو واکنم بر غیر شوهر

برو گم شو عجب بی‌‌چشم و رویی چه رو داری که با من همچو گویی

برادر شوهر من آرزو داشت که رویم را ببیند، شوم نگذاشت

من از زنهای تهرانی نباشم از آنهایی که می‌دانی نباشم

برو این دام بر مرغ دگر نه نصیحت را به مادر خواهرت ده

چو عنقا را بلند است آشیانه قناعت کن به تخم مرغ خانه

کنی گر قطعه قطعه بندم از بند نیفتد روی من بیرون ز روبند

چرا یک ذره در چشمت حیا نیست؟ به سختی مثل رویت سنگ پا نیست؟

چه می‌گویی مگر دیوانه هستی؟ گمان دارم عرق خوردی و مستی

عجب گیر خری افتادم امروز به چنگ الپری افتادم امروز

عجب برگشته اوضاع زمانه نمانده از مسلمانی نشانه

نمی‌دانی نظر بازی گناهست ز ما تا قبر چار انگشت راه است؟

تو می‌گویی قیامت هم شلوغ است؟ تمام حرف ملاها دروغ است؟

تمام مجتهد‌ها حرف مفتند؟ همه بی‌غیرت و گردن کلفتند؟

برو یک روز بنشین پای منبر مسائل بشنو از ملای منبر

شب اول که ماتحتت درآید سر قبرت نکیر و منکر آید

چنان کوبد به مغزت توی مرقد که می‌رینی به سنگ روی مرقد

غرض، آنقدر گفت از دین و ایمان که از گُه خوردنم گشتم پشیمان

چو این دیدم لب از گفتار بستم نشاندم باز و پهلویش نشستم

گشودم لب به عرض بی‌گناهی نمودم از خطاها عذر خواهی

مکرر گفتمش با مد و تشدید که گه خوردم، غلط کردم، ببخشید

دو ظرف آجیل آوردم ز تالار خوراندم یک دو بادامش به اصرار

دوباره آهنش را نرم کردم سرش را رفته رفته گرم کردم

دگر اسم حجاب اصلاَ نبردم ولی آهسته بازویش فشردم




زندگینامه دکتر عبدالکریم سروش

«حسین حاج فرج دباغ» نامی است كه مخالفين سروش (همچون كيهان، يالثارات، رجا نيوز و...) برای معرفی عبدالکریم سروش به کار می‌برند. اين، نام واقعی عبدالكريم سروش است كه والدین او در تاريخ 25 آذر1324 (روز عاشورا و وفات مولانا) بر وی گذاشتند. حسین در محله‌های جنوبی تهران (خيابان لرزاده، حوالی ميدان خراسان) بزرگ شد.

دوره متوسطه را در دبيرستان علوی گذراند، مدرسه‌ای كه تركيبی از ايمان و علم «مسلم ساينيست» می‌باشد. او در اين دبیرستان به واسطه دكتر روزبه (يكی از بنيانگذاران دبيرستان علوی به همراه مرحوم علامه کرباسچیان) با فلسفه و شخصيت‌های فلسفی علمی همچون آيت الله مطهری، علامه طباطبايی، مهندس مهدی بازرگان، دكتر شريعتی و... آشنا می‌شود. سروش به دليل حضور در دبيرستان علوی، به نحله فكری مدرسه حجتيه راه می‌يابد، اما بعد از يك سال به دليل اينكه اين نحله نمی‌تواند پاسخگوي دغدغه‌هایش باشد، آن را رها می‌کند و به صورت تخصصی‌تر به تحقیق در قرآن و فلسفه اسلامی روی می‌آورد. دكتر سروش دكترای داروسازی را از دانشگاه تهران دريافت می‌نمايد و به توصيه دوستان برای ادامه تحصيل به انگلستان می‌رود. در آنجا در کنار ادامه تحصيل در رشته شيمی آنالتيك، به مطالعه فلسفه علم و فلسفه غرب می‌پردازد. می‌توان ادعا كرد که آغازگر رشته فلسفه علم در ايران دكتر سروش می‌باشد.

پس از انقلاب اسلامی، سروش در چند دور مباحثات ایدئولوژیک به همراه محمدتقی مصباح یزدی در صدا و سیما، به مقابله فكری با گروه‌های منتقد جمهوری اسلامی پرداخت. در این بین بود که با معرفی آیت الله بهشتی و تایید آقای خمینی به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی برای بازگشایی دانشگاهها درآمد.البته این عضویت به دلایل گوناگون دیری نپایید و سروش از اين مجموعه استعفا کرد.

در دهه هفتاد، دكتر سروش با مطرح كردن مباحثی پيرامون معيشت روحانيت، قبض و بسط ايدئولوژيك دين، و بسط تجربه نبوی، به يكی از جريان‌سازهای سياسی اجتماعی ايران تبدیل شد. بعضی سخنرانیهای وی به ميدان دعوای موافقان و مخالفان وی تبدیل مي شد. اما سروش به فعاليت خود ادامه داد و بيشتر آثار وی در دهه هفتاد خلق شد. با وجود انتقادها و شایعات بسیاری که درباره نقش سروش در جریان انقلاب فرهنگی، در نخستین سالهای انقلاب اسلامی در ایران، وجود دارد، بعضی او را «اصلاحگر دينی» و عده‌اي «پدر اصلاح‌طلبان ايران» می‌نامند.

جريان فكری دكتر سروش با نشريه «كيهان فرهنگی» آغاز شد و مباحث قبض و بسط ايدئولوژيك دين در آن منتشر شد. اما به دليل تغيير مديريت روزنامه كيهان، برخی گردانندگان نشريه كيهان فرهنگی نشريه‌اي به نام «كيان» تأسيس كردند؛
نشريه‌اي كه مبلغ انديشه روشنفكری دينی بود. در این نشریه به جز سروش، انديشمندانی چون دكتر سيدجواد طباطبايی، مراد فرهادپور، داريوش شايگان، مراد ثقفی و... نیز می‌نوشتند.
دكتر سروش بعد از دوم خرداد، در زمان دولت خاتمی كه وی يكی از حاميان وی بود، به آمريكا مهاجرت نمود. سروش در دانشگاه‌های آمريكا، آلمان، هلند و... در زمینه‌های مولانا پژوهی، اسلام‌شناسی و فلسفه علم به تدريس پرداخت و دیگر به فضای آكادميك ايران برنگشت.