web 2.0

تعریف سکولاریسم چیست ؟



اصطلاح سکولار از ریشه لاتینی (suecularis) و (sueeculum) به معنای روزگار یا دنیا ریشه میگیرد و در اندیشه سیاسی غرب، به صورت اصطلاحی در آمده است که، به جای «دنیوی» در مقابل «دینی» به کار میرود. به عبارت دیگر، در تفکر غربی، چیزی را که مربوط به این دنیا و بی ارتباط با مسایل دینی و اخروی باشد، سکولار میگویند.

پس از سپری شدن قرون وسطا در غرب، هنگامی که در میان طبقه نوپای تحصیلکرده، این طرز تفکر به وجود آمد که کلیسا، نباید در مسایل کشور دخالت کند، از آن پس سکولاریسم نام مکتبی گردید که اساس تفکر آن اعتقاد به جدایی مسایل دنیوی، مانند سیاست، اقتصاد و معیشت از مسایل مذهبی دارد. در این مکتب, مذهب تنها به عبادات و مراسم مخصوص خود و زندگی شخصی افراد مربوط میباشد و نباید در سیاست دخالت کند. اصطلاح مترادف دیگری که در فرهنگ غربی، برای این مکتب به کار میرود اصطلاح لاییسم است. واژه لائیک که از ریشه یونانی (laikos) و (laos) گرفته شده به معنای «مردم» میباشد و برای چیزی به کار میرود که مربوط به عوام - در مقابل اهل علم، روحانی و کلیسا - میباشد لاییسم نوعی نظام سیاسی کشورداری است که در آن، روحانیان مذهبی، نقشی ندارند. مکتب سکولاریسم، از یک سو محصول و نتیجه بدآموزیهای مسیحیت تحریف شده و از سوی دیگر حاصل عملکرد غلط متولیان کلیساست. زیرا مسیحیت تحریف شده، از یک سو بینشی متشتت داشته و دین و دنیا و آخرت و دولت را به عنوان دو قطب متضاد و مخالف معرفی کرده است، چنان که هر کس آخرت را بخواهد، باید از دنیا، کنار بکشد، و هر کس، به امور دنیوی بپردازد، باید از جهان آخرت، دست شوید. از سوی دیگر، کلیسا استبداد شدید مذهبی را که ظاهراً بر خلاف تعالیم خود مسیحیت است برقرار ساخته و اداره امور سیاسی را قبضه کرده بود. کلیسا و تعالیمش، بزرگترین پشتوانه نظام فئودالی قرون وسطایی بوده است و وقتی طبقه تحصیلکرده نوپا، میخواست فئودالیسم را کنار بزند و قدرت را به دست گیرد، کلیسای کاتولیک را بزرگترین مانع بر سر راه خود میدید. این طبقه، برای خنثی کردن نفوذ کشیش‏ها و عبور از این مانع بزرگ، اصل تفکیک دین و سیاست را که با بینش مسیحیت تحریف شده نیز سازگار بود، مطرح کرد. این حربه، سبب شد که دست کشیش‏ها و کلیسا، از مسایل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، کوتاه گردد و رونسانس ( نوزایش ) سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و دینی و علمی و... در جامعه غرب اتفاق بیافتد و دوران تاریک قرون وسطا به پایان برسد تا مردم غرب و بخصوص اروپا بتوانند طعم واقعی آزادی را بچشند .

در عصر حاضر نیز یکی از خواستگاه های اندیشه سکورلاریسم و لاییسم در جهان اسلام است و ملل مسلمان بدین وسیله خواستار جدایی دین از ارکان سیاسیت و حکومت داری و حتی اجتماع میباشند تا بتوانند با کوتاه کردن دست روحانیون فاسد و حکام جابروابسته به مسجد از مناسب سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی وعلمی و.... زمینه یک رونسانس ( نوزایش ) همه جانبه را در جهان اسلام و کشورهای متبوع خود بوجود بیاورند وبتوانند همانند جهان غرب که بعد از رونسانسش به پیشرفتهای شگرفی رسید ایشان نیز بتوانند طعم رفاه و آسایش و پیشرفت و آزادی را بچشند .


چگونه خودمان را هیپنوتیزم کنیم ؟!

مقاله زير آموزش ساده ترين نوع خود هيپنوتيزم به عنوان Relaxation ، مقدمه اي براي کنترل ذهن ، راز اصلي تمرکز قوا و حذف تنشهاي غير ضروري و زيانبار بدن است .

مراحل يازده گانه:

1>شروع خواب مصنوعي> مکاني ساکت و دنج پيدا کنيد ، آرام روي صندلي اي راحت بنشينيد و يا در جايي نرم دراز بکشيد (گذاشتن موسيقي اي آرام يا صداي طبيعت مي تواند کيفيت کار را بهتر کند). سپس چشمها را بسته و از 10 تا 1 به صورت معکوس بشماريد به طوريکه شماره ها يک در ميان با دم و بازدم تنظيم شوند ، مثلا با شماره 10 ،نفسي عميق بکشيد و 15 ثانيه نگهداريد سپس با شماره 9 بيرون دهيد و همينطور الي آخر. . . در ضمن تصور کنيد لحظه به لحظه و با هر شماره بدن شما سنگينتر مي شود.

2>رها سازي پاها> ابتدا پاي راست خود را از انگشتانش تا کمر(يا تا زانو)در ذهن مجسم کنيد . آن را احساس کنيد و در ذهن خود تصور کنيد که تمام اجزاي آن مثل خمير شل ، گرم و سنگين شود ؛ سنگين سنگين ،اين کلمه را 5 بار تکرار کنيد ؛ وارد جزئيات شويد و سعي کنيد به ترتيب عمل کنيد يعني به خود القا کنيد که پاي راستتان تا کمر از نوک انگشتان ، پاشنه پا ، کف پا، ساق پا، ران و... همه و همه شل ، سنگين و گرم شده اند بعد همينطور پاي چپ(براي اينکار مي توانيد در ذهن خود 5 بار به پاهايتان دستور بدهيد که آرام سنگين و گرم شو و بگوييد لحظه به لحظه پاهايم گرمتر و سنگينتر و شل تر مي شوند . احساس سه کلمهً گرم ، سنگين و شل را مدام در ذهن خود تکرار کنيد .)

3>رها سازي تنه> يک نفس نيمه عميق و آرام بکشيد و همه بدنتان را رها کنيد.حالا عضلات شکم ، سينه ، سرسينه ها و پهلوها را رها کنيد ؛ تصور کنيد تمام قسمتهاي بدنتان شل شده اند لذا اين قسمتها را ، راحت ، آسوده ، شل ، سنگين و گرم شده باور کنيد ، مي توانيد 5 بار ذهني بگوييد از کمر تا کتفم شل و سنگين شده و لحظه به لحظه گرمتر و شل تر و روانتر مي شود .(به تصوير کشيدن اجزاء بدن در ذهن به صورت ماده اي مثل خمير يا هر ماده اي که در حال وارفتن و روان شدن باشد بسيار کمکتان مي کند)

4>رها سازي دستها> منظور ، قسمت مچ دست تا انگشتان مي باشد ؛ پس ابتدا دست راست و سپس چپ خود را رها و شل کنيد ،دقيقا مانند مراحل قبل ؛يعني تصورکنيد تمام اجزاي دست مورد نظر شل و سنگين شده .بهتر است از نوک انگشتان شروع کنيد و 5 بار به خود بگوييد دست چپم شل و سنگين شده است ،آرام و رها .

5>رها سازي کتفها و بازوها> کتفها و بازوهايتان را شل ، سنگين و بدون هيچ انقباضي قرار دهيد (همانطور که با اعضاي قبلي رفتار کرديد) ، مي توانيد تصور کنيد همينطور که بازوهاي شما سنگين، شل و گرم مي شوند به تدريج مثل خميري نرم ، روان به سوي پاهايتان در جريان است .

6>رها سازي سر> حال نوبت عضلات گردن ، فک ، چانه ، صورت ، لبها ، گونه ها ، پيشاني ، گوشها ، ماهيچه هاي زير چشم و موها رسيده است .تصور کنيد اختيار اين قسمتها دست شما نيست و همه شان شل ، گرم ، سنگين و مايع شده اند ؛ رهايشان کنيد و در ذهن ببينيد صورتتان آرام و آسوده شل شده است .

7>چسباندن پلکها> اکنون تصور کنيد پلکهايتان شديداً به هم چسبيده اند ، يعني تصور کنيد آنها را با قويترين چسب دنيا به هم چسبانده اند و شما در ذهن خود مجسم کنيد که نمي توانيد چشمهايتانرا باز کنيد آرام آرام عضلات صورت را شل کرده و رهايشان کنيد .

8>پاکسازي آلودگيها> در اين مرحله در ذهن و خيال خود تصور کنيد هوايي زلال و شفاف (ترجيحا قابل رويت) به درون ريه هايتان مي فرستيد به طوريکه اين هوا علاوه بر ريه ها ، به تمام سلولها و اتمهاي اجزاي ديگربدن نيز وارد شده و همه عضلات داخلي و ماهيچه ها و مغزتان را پاک پاک پاک ، صاف و زلال و شفاف مي کند و به همين دليل هواي وارد شده سياه رنگ مي شود ؛ پس در بازدم ، آن رنگ سياه که در واقع بيماريها ، نقطه ضعفها ، ناراحتي ها و مشکلاتتان است بيرون مي رود . اين تنفس شامل دم پاک و بازدم سياه رنگ را مرتب تکرار کنيد و تصور کنيد که با بيرون رفتن تنشها و بيماريها به صورت دود سياه ، لحظه به لحظه شادابتر و سرحالتر مي شويد و رفته رفته رنگ سِاه بازدمها نيز کمتر مي شود تا آنجا که هم دم و هم بازدمتان زلال و شفاف و پاک مي شوند و در واقع تمام سلولهاي بدنتان را پاک و تميز و جوانتر شده مي بينيد .

9>افزايش کيفيت آرامش> تصور کنيد کنار دريا در ساحلي بسيار زيبا يا کنار رودخانه اي جنگلي يا در باغي سرسبز و آرام يا روي تشکي نرم و لطيف يا قايقي راحت در وسط اقيانوسي آرام زير گرماي مطلوب خورشيد ونسيم خنک پرطراوتي(و خلاصه هر مکان و فضاي آرامشبخشي که بودن در آنجا را دوست داريد )دراز کشيده ايد ؛ احساس کنيد که نسيم دريا يا صداي آب شما را آرام و آرامتر مي کند ، خورشيد به صورت حرارتي مطبوع بر شما مي تابد و بدنتان را نوازش و گرم مي کند . حالا در ذهن بگوييد لحظه به لحظه آرامتر مي شوم ، دستهايم ، پاهايم ،کمرم ،سينه ام ،شکمم ،عضلات صورتم همه سنگين و سنگين تر مي شوند .دست چپم ، سنگين شده سنگين سنگين ، دست راستم شل و آرام شده سنگين سنگين ، گرم گرم ؛ هر نفسي که مي کشم مشکلات ، تنشها ،بيماريها و انقباضها از بدنم حذف ميشود و من آرام و راحتم ، پاهايم ، سينه ام و سرم سنگين و گرمند ، من راحتم من آرامم . در اوج نشاط وآرامش ، آسوده و راحت ، رها و آزاد و شاد و اميدوار .(دقت کنيد که تکرار اين کلمات و تصور کردن دوباره اجزاي بدن به صورتي آرام در افزايش کيفت آرامش شما بسيار مهم است).

10>تلقين خواسته ها> اين مرحله ، مرحله تلقين دقيقتر آمال است ؛ هر چه مي خواهيد و هر آرزوئي که داريد به صورت جمله اي کوتاه در ذهن خود بيان کنيد مثلا بگوئيد من هر لحظه به لحظه و روز به روز از هر لحاظ بهتر مي شوم يا من در درسها يا کارم موفق هستم ،يا من ثروتمندم ،يا من سالمم . حتما اين جملات را به زبان حال (نه اينکه از اين به بعد مي خواهم باشم)و با ساختاري مثبت بيان کنيد (ا زکلمات منفي و کلمه نه خودداري کنيد) . جملات را چندين بار تکرار کنيد و تصور کنيد که به هدف خود رسيده ايد .دوستان را ببينيد که برايتان شادماني مي کنند ، صداها را بشنويد که به شما تبريک مي گويند ، افراد و دوستان شما را در بغل کرده مي بوسند و موفقيتتان را تبريک ميگويند ، احساس بسيار بسيار خوبي داريد .خوش به حالتان.

11>بيدار شدن از خواب مصنوعي> آرام آرام از 1 تا 10 بشماريد ، با هر شماره تنفس را تندتر کنيد کوتاه و سريع ، و به خود بگوييد وقتي به 10 رسيدم چشمهايم را باز مي کنم ، شاداب و سر حالم ، کاملا با نشاط و سرحال ، خوشحال و پر انرژي . انگشتان پاي راست را تکان بدهيد ، آنگاه انگشتان پاي چپ ،ساق پاي راست و ساق پاي چپ ؛رانها را به حرکت درآوريد ؛ پاها را بالا بياوريد ؛ دستهايتان را تکان دهيد ؛ گردنتان و عضلات صورت را منقبض کنيد ، تکان بخوريد ، شاد و سر حال چشمها را باز کنيد و بعد از 30 ثانيه بنشينيد با اين عمل شما امواج آلفا مغز خود را فعال مي کنيد .( تذکر مهم اينکه در مرحله 11 حتما با تلقين معکوس ، حالت سنگيني و کرختي بدنتان را حذف کنيد مثلا بگوييد پاي چپم سبک شده ، دمايش عاليست و راحتم ، همچنين حتما تلقين کنيد من بعد از بيداري شاد و سرحال و پر انرژي مي شوم ، تمام اعضاي بدنم در حالت عادي راحتتر و پر انرژي اند.)

نکاتي بيشتر:

> تقسيم کردن بدن به اجزاي بيشتربدين منظور است که عمل تن آرامي به آساني امکانپذير شود .زيرا مغز فرمانهاي جزئي را سريعتر از فرمانهاي کلي به اجرا مي گذارد . پس بدن خود را قسمت به قسمت شل کنيد تا به مرحله مفيد و موثر تن آرامي برسيد.

> مثالها ، ترتيب و جملاتي که در اين مراحل آورده شده بود بي شک ثابت نيستند ؛ بخصوص در مراحل 8 ،9 و 10 تا آنجا که مي توانيد قوه تخيلتان را به کار بگيرد .طبيعتا پس از انجام يکي دو بار مي توانيد متناسب سيستم روحي ، جسمي و نيازهاي خود آنها را تغيير دهيد و سعي کنيد تمام مراحل را براي خود سفارشي(Customize)کنيد .

> با توجه به تکنيکهاي NAC (علم تداعي عصبي شرطي ) در ابتداي مرحله 11 که شروع به برگشت به حالت عادي مي کنيد در ذهن خود تصور کنيد مثلا دست چپتان را مشت کرده ايد . بعدها در مواقع ضروري ، هر وقت و هر جا ، در جمع ، ماشين و محيطي شلوغ يا پرتنش که شما اين کار يعني مشت کردن دست چپتان را انجام دهيد و چشمهايتان را ببنديد ، بلافاصله احساس آرامش مي کنيد و امواج آلفا ، مغز شما را شاد مي کنند.

> در ضمن ذکر اين نکته نيز لازم است که منظور از گفتن فلان جمله در مراحل مذکور آن نيست که آنها را به زبان بياوريد بلکه بايد طوري بيان و احساس شود که کل وجود شما جملات مورد نظر را فرياد کند.

> مي توانيد جملات مورد نظر را با تنظيم زمانبندي مناسب ،همراه موسيقي اي ملايم بر روي يک نوار کاست ذخيره کرده و از آن در حين انجام دادن مراحل استفاده کنيد .

> مسلما رفتن به حالت Relaxation و اعمال مشابه براي عوض کردن اجتماع يا آدمهاي اطرافتان نيست بلکه روشي است تا شما را با روحتان آشتي دهد و قدرتهاي نامتناهي اي که خداوند متعال در اختيارتان قرار داده را به کنترل شما درآورد تا بوسيله آنها بتوانيد در برابر محيط ، موقعيتها ، فرصتها و افراد پيرامونتان بهترين تصميم و عکس العمل را به کا بنديد ...

Farewell

ديدن آرامش و شادي ديگران هميشه براي من انرژي بخش است . لذا با آرزوي رها شدن همه انسانها از بندها و زنجيرهايي که در واقع خود به جسم و روح خود کشيده اند شما را به يگانه منبع بي نهايت انرژي ، ايزد بزرگ ، مي سپارم... تا خود نخواهيد هيچ تغييري رخ نمي دهد ... اميدوارم در نهايت آرامش و اطمينان باشيد درحالي که سرشار از انرژي ، نشاط و اشتياق هستيد...


دانلود کتاب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ( PDF ) , موبایل


هر چند بسیاری از ما ایرانیان ، جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را قبول نداریم ولی برای اینکه بتوانیم آگاهانه تر با این نظام فاشیستی مقابله کنیم باید با قانون اساسی اش آشنایی کافی داشته باشیم تا بتوانیم از مغایرات و تناقضات آن بر علیه خودشان استفاده کنیم و در مسیر مبارزات مدنی هم کمترین هزینه را متحمل شویم و سریع تر به مقصود مان که همان آزادی ، عدالت ، جدایی دین از حکومت است برسیم . برای همین به شما دوستان پیشنهاد میکنم این کتاب را دانلود کرده و با دقت مطالعه کنید و آنگاه متوجه خواهید شد که این نظام فاشیستی حتی به قانون اساسی خودش هم پایبند نیست چه برسد به اصول اسلامی و اخلاقی و عرفی و بین المللی و ... و این خبری خوش برای مبارزان راه آزادیست چون حکومت های آنارشیست خودشان باعث نابودی خودشان میشوند و خواهند شد .

قانون اساسی عالی‌ترین سند حقوقی یک کشور و راهنمایی برای تنظیم قوانین دیگر است. قانون اساسی تعریف کنندهٔ اصول سیاسی، ساختار، سلسله مراتب، جایگاه، و حدود قدرت سیاسی دولت یک کشور، و تعیین و تضمین کنندهٔ حقوق شهروندان کشور است. هیچ قانونی نباید با قانون اساسی مغایرت داشته باشد. به عبارت دیگر، قانون اساسی قانون تعیین کننده نظام حاکم است، قانونی که مشخص می‌کند قدرت در کجا متمرکز است، روابط این قدرت حاکم با آزادی ها و حقوق افراد ملت چگونه است و این قوای حاکمه اعم از قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضائیه چه اقتدارات و مسئولیت هایی در برابر ملت دارند.

دانلود کتاب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
نام کتاب : کتاب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (نسخه موبایل و کامپیوتر)
تعداد صفحات : ۴۷
فرمت کتاب الکترونیک : pdf.* – *.jar


مجموعه قانون همراه شامل کلیه قوانین حقوقی و کیفری
مخصوص موبایل با فرمت برنامه ی موبایل JAR و با امکان جستجوی پیشرفته

بسته حقوقی:
نسخه قانون اساسی
نسخه نهایی قوانین مدنی ( شامل سه جلد : جلد اول اموال ، جلد دوم :
اشخاص ، جلد سوم : ادله اثبات دعوی ، آئین دادرسی و اجرای احکام مدنی ، امور حسبی و
خانواده ، وکالت ، اجاره ، تجارت ، کار و تامین اجتماعی ، بیمه ، اوقاف و قوه
قضائیه) بطور کامل

بسته کیفری :
الف – آئین دادرسی کیفری شامل: قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب ، قانون تشکیل
دادگاه ها
ب – قانون مجازات اسلامی ، اجرای محکومیت های مالی ، تشدید
مجازات ها ، دیوان کیفر ، انتقال مال غیر ، مواد مخدر ، استرداد مجرمین ، تعزیرات
حکومتی ، کنوانسیون توکیو ، آئین نامه اجرایی زندان ها ، قاچاق


دانلود کتاب الکترونیک قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران – نسخه فشرده شده (زیپ) – 445 کیلوبایت

دانلود قانون همراه - قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران – نسخه مخصوص موبایل (زیپ) – 780 کیلوبایت




عکس از محبوبه کرمی دستبند در دست ولی خندان

دیوانگانی که مردم ایران را در بند خود کرده اند !

درد دلهای مادر شهید حسام حنیفه در مصاحبه با سایت روز آنلاین


روز آنلاین - حسام حنیفه، یکی از شهدای روز 25 خرداد است که خانواده او نیز همچون خانواده های سایر جانباختگان وقایع بعد از انتخابات، از عدم رسیدگی به شکایت و معرفی قاتل فرزندشان به "روز" می گویند. خانواده ای که علیرغم بنیه ضعیف مالی، حاضر به گرفتن دیه نیستند و خواهان معرفی قاتل فرزندشان هستند.

حسام حنیفه، جوان 19 ساله ای بود که روز 25 خرداد و در مقابل پایگاه بسیج مقداد، بر اثر اصابت گلوله جان باخت.حسام را شاید بتوان از گمنام ترین شهدای اخیر دانست که تاکنون حتی عکس او نیز منتشر نشده و خانواده داغدیده او، در حالیکه برای اولین بار بعد از یکسال، سکوت خود را شکسته اند، اما امکان ارسال عکس فرزند شهیدشان از طریق اینترنت را هم ندارند.

نادر حنیفه، پدر حسام حنیفه که هنگام شهادت فرزندش در شهرستان میانه بوده و تلفنی از شهادت او باخبر شده است، در آغاز مصاحبه به "روز" می گوید: فرزند من در راه وطنم رفت در راه عدالت و آزادی و من سرم را بالا می گیرم و به او افتخار میکنم.

خانواده حسام حنیفه در حالی با روز مصاحبه کرده اند که پیش از این خبرگزاری فارس مدعی شده بود خانواده حسام به اتفاق خانواده داوود صدری از میرحسین موسوی شکایت کرده اند؛ ادعایی که خانواده حسام رد و تاکید میکنند که آنها خواهان معرفی قاتل فرزندشان هستند و اجازه نمی دهند از خون فرزند شهیدشان، سوءاستفاده سیاسی شود.

مادر داوود صدری نیز روز گذشته به "روز" گفته بود "مقصر کسانی هستند که مردم را به بازی گرفتند و اگر نمیخواستند مردم رای بدهند، بهتر بود از اول اعلام میکردند فلانی رئیس جمهور است و مردم را بازی نمیدادند".

گفتگوی "روز" با خانم حنیفه، مادر حسام حنیفه را در ذیل بخوانید.

سالگرد شهادت فرزندتان تازه گذشته، آیا شما مراسمی برای سالگرد گرفتید؟

بله، البته ما روز 25 خرداد مراسم نگرفتیم اما چند روز بعد که آخر هفته هم بود مراسم گرفتیم و خوشبختانه مشکلی هم پیش نیامد. بعد هم که رفتیم سر خاک داوود در امامزاده عبدالله.

یک سال از شهادت فرزند شما گذشته در این مدت آیا کسی به شما سر زده؟

نه همان اوایل فقط از تلویزیون آمدند و مصاحبه کردند اما پخش نکردند. شاید برای اینکه ما آدم های سیاسی نیستیم و حرف سیاسی نمی زنیم و کاری هم به سیاست نداریم.

مگر چه چیزی از شما می خواستند بگویید که نگفتید؟

ما گفتیم که قاتل فرزند ما را بیاورند و معرفی کنند. بگویند چه کسی بچه مارا زده؛اما آنها می گفتند مقصر آقای موسوی است. ما هم گفتیم که مشکل شما با آقای موسوی ربطی به بچه ما ندارد و بگذارید ما به درد خودمان بسوزیم.

شما شکایت کرده اید. پرونده تان در چه مرحله ای است؟

بله شکایت کردیم. اما تا به حال هیچ جوابی به ما نداده اند. یک سال است فقط می گویند پیگیری میکنیم اما هنوز معلوم نیست این پیگیری به کجا رسیده چون به ما که چیزی نمی گویند.

از تعدادی از خانواده های شهدا خواسته شده دیه بگیرند؛ به شما هم چنین چیزی گفته شده ؟

نه تاکنون که حرفی نزده اند. من هم با اینکه همسرم کارگر است و زندگی خیلی سختی داریم اما به هیچ عنوان خون بچه ام را با پول معامله نمی کنم. من فقط میخواهم بدانم چی به سر بچه ام آورده اند. فقط بگویند چه کسی بچه مرا زد. بچه من که کاره ای نبود. 4 ماه بود در یک شرکت نقشه کشی استخدام شده بود. سرش به کار خودش بود. خودشان می گویند پسرتان اتفاقی تیر خورده و کاره ای نبوده. خب بیایند بگویند چه کسی اتفاقی پسر مرا کشت.

چه کسی به شما گفته که پسرتان اتفاقی تیر خورده؟

از بنیاد شهید آمدند گفتند که این بنیاد حسام را به عنوان شهید پذیرفته و برای حسام کارت صادر میکنند و گفتند که حسام اتفاقی گلوله خورده و در راهپیمایی نبوده است.

ولی حسام در مقابل پایگاه بسیج مقداد و در میان مردم بوده که گلوله خورده است.

من آدم سیاسی نیستم نمیخواهم حرفی بزنم که مشکلی برایمان به وجود بیاورند. همین که میگویند اتفاقی تیر خورده خب ما هم می گوییم بیاورید و قاتلی که گلوله اش اتفاقی به حسام ما خورده را معرفی کنید.

خانم حنیفه، خبرگزاری فارس مدعی شده شما از مسببین ماجرا و بخصوص میرحسین موسوی شکایت کرده اید. این ادعا صحت دارد؟

ما شکایت کردیم و گفتیم قاتل بچه ما را معرفی کنند. ما از آقای موسوی و هیچ کس دیگر شکایت نکرده ایم. حتی قاتل را هم نمیدانیم کیست که مشخصا از او شکایت کنیم. ما در دادسرای جنایی شکایت کردیم و گفتیم قاتل بچه مان را معرفی کنند. بگویند چه کسی او را با گلوله زده است.

شما چگونه از شهادت فرزندتان مطلع شدید؟

حسام با دوستانش بود. آنها به ما زنگ زدند و گفتند یکی از دوستانش وقتی حسام تیر خورده با او بوده و همه چیز را دیده است.

خانم حنیفه ممکن است برگردیم به یکسال قبل و از آن روزها از شما بپرسم؟

متاسفانه نمی توانم. بگذارید در قلب من بماند. تنها می گویم قسمت حسام این بوده که در راه آزادی و مملکتش شهید شود. من واقعا به قسمت اعتقاد دارم. شکایتم را هم پیش خدا می برم خدا قضاوت خواهد کرد.

در صحبت هایی که قبل از سالگرد با همسرتان داشتم ایشان می گفتند مزار حسام، هنوز سنگ قبر ندارد و....

بله تا سالگرد حسام نتوانسته بودیم برای مزار او سنگ قبری بگذاریم. وضع مالی چندانی نداریم که، حسام در اصل کار میکرد و کمک خانواده بود که پر کشید. بعد از بنیاد شهید آمدند و گفتند آنها سنگ قبر را می گذارند و رفتند. اما خب هر طور بود خودمان در سالگرد حسام، با هزینه خودمان سنگ قبر را گذاشتیم.

خانم حنییفه اگر در پایان صحبت خاصی و یا درخواستی دارید که میخواهید به گوش مسئولان هم برسد بفرمایید.

حرف خاصی ندارم چه درخواستی می توانم داشته باشم، وقتی بعد از یک سال، قاتل بچه ام را معرفی نکرده اند؟ من دردهایم را با خدای خودم قسمت میکنم و به او پناه می برم. خدا قاضی عادلی است.

ترس جمهوری اسلامی از سکولاریسم - نیما نیستانی

بررسی باند حسین منیف اشمر ، حزب الله لبنان



امیر فرشاد ابراهمیمی - در همین مجال برایتان از حضور عوامل حزب الله لبنان و دست کم از سه عضو سرشناس آنها حسین منیف اشمر و ابو ناصر و نواف نصار ملقب به ابو محمد گفته ام . به نظر من و بسیاری دیگر از پیگیر کنندکان این ماجرا این سه نفر تکه هایی از کوه یخی هستند که اکنون ظاهر شده اند و این ماجرا باید توسط همه حقیقت یابان پیگیری شود .
ماجرا گرچه از سوی دفتر حزب الله لبنان در تهران تکذیب شده است ، یعنی دقیقا جایی که دست کم تا ماه پیش حسین اشمر در آنجا فعالیت می نموده است ، اما این رخداد واضحتر از آن است که با یک تکذیب پرده پوشی شود ، تا چندی پیش در سایت مقاومه که سایت رسمی حزب الله لبنان می باشد در سمت راست آن بنری وجود داشت که مختص علی منیف اشمر که به قمرالاستشهادیون معروف است وجود داشت ، در میان آن عکسها عکسی وجود داشت که خانواده اشمر من جمله همین حسین در دیداری خصوصی در کنارعلی خامنه ای نشسته بودند و مورد تفقد ایشان قرار می گرفتند که اکنون آن صفحه نیست !( آیا کسی میتواند کش آنرا در گوگل پیدا کند ؟) اما عکس حضور در مراسم تشییع جنازه عماد مغنیه از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان در بیروت موجود است که در زیر می بینید


عکس زیر را نیزهمه ما دیده ایم و اکنون اگر با دقت بیشتری نگاه کنیم می بینیم که این چهار نفر همین افراد مشهور مورد نظر می باشند ، اما فرد سمت چپ او نیز در تمامی لحظات در کنار این دو است او کیست?

فرد چهارم البته ایرانی است و نامش " کریم بوغانی " است اهل آمل و بزرگ شده روستای دینان است وی عضو نیروی قدس سپاه پاسداران است و در یگان9000 نیروی قدس فعالیت می کند ، به عکسهای دیگر وی نیز نگاه کنید وی همواره یا در کنار این سه لبنانی است و یا مشغول ضبط فیلم و عکس است


محل خدمت نامبرده یعنی یگان نه هزار نیروی قدس پیشتر یعنی تا هشت سال پیش وظیفه اش چیز دیگری بود و اکنون مسئولیت واکنش سریع و ضد خرابکاری در امنیت داخلی است . ستاد این یگان در محل زیر است :

تهران – خیابان ولیعصر – نبش ساختمان ایرنا کوچه مجلسی شماره 8 – با تابلوی : موسسه فرهنگی همت .
اکنون واضح است که مسئولیت برخورد مستقیم با مهندس موسوی بر عهده این یگان و سپاه پاسداران است چرا که در عکسهای تسخیر و پلمپ ستاد مهندس موسوی در قیطیره ما این سه نفر را می بینیم ، در تمامی اعتراضات و تجمعاتی که مهندس موسوی حضور داشته است این چهار نفر را می بینیم ، من جمله عکسهای زیر :





حال از همه جویندگان حقیقت می خواهم این موضوع را ردگیری کنند همانطوریکه در عکسها مشاهده می کنید اینها مسلح و حتا مجهز به بیسیم هم می باشند پس اگر بگوئیم بصورت خودسر و از سر عرق و غیرت دینی اینکار را می کنند بیشتر جوک هست ، من اصلا پا را فراتر از این میگذارم و می گویم همه این حرفها دروغ هست و لبنانی بودن اینها هم ساخته وپرداخته ذهن من هست این چهارنفر کیستند ؟ مشخصات اینها چیست ؟ چرا صدا و سیما که به هر دروغ و اتهام به نیروهای انقلاب اسلامی از سوی ضد انقلاب می پردازد و در برنامه های مختلفش آنرا بررسی می کند این سه نفر را نمی آورد تا مثل بلبل فارسی حرف بزنند و بگویند ایرانی هستند و مشخص شود ما دروغگوئیم ؟ پس سئوال اصلی اینجاست به عرب یا عجم بودنشان اصلا کاری نداریم اینها کیستند ؟ مگر دادستان وقت تهران آقای سعید مرتضوی اعلام نکرد که حمله به ستاد مهندس موسوی در روز انتخابات کار عوامل خودسر و ناشناخته بوده است ؟ چه دلیلی متقن و گویا تری از این که این چهار نفر هم در تسخیر ستاد بوده اند ، هم به ضرب و شتم وحشیانه ملت پرداخته اند ، در روز قدس نیز به خشونت دامن زدند و هم در روز عاشورا با شلیک مستقیم اسلحه کلت ملت را در پل کالج نشانه رفته اند ؟ اینها کیستند ؟ و براستی چه حاشیه امنی است که این روزها گرداگرد این افراد را احاطه کرده است ؟ به سر خط اصلی این نوشتار برمیگردیم "حزب الله لبنان در ازای چه اینگونه خوش رقص می کند ؟ " چرا باوجود بسیج و سپاه و اطلاعات و بقول حضرات آحاد میلیونی عاشقان و جان برکفان ولایت واکنش سریع و سرکوب سازمانی را به نیروهای خارجی واگذار کرده اند ؟ چه سری است که امروزه لبنانی ها محرم تر و خودی تر از نیروهای سرکوبگر داخلی شده اند ؟

کارتون - خوش خدمتی ، حتی بقیمت جان انسانها !

کاریکاتور - موسوی بسمت آشتی ملی و جذب حداکثری !

نحوه بشهادت رسیدن شبنم سهرابی در روز عاشورا به روایت شاهدان

مادر شهيد شبنم سهرابي با ديدن فيلم پيكر بي جان و خونين دخترش، تاييد كرد كه اين فيلم مربوط به شهادت دخترش در روز عاشوراست .

چندي پيش سايت" راي ما كجاست" با مادر شهيد شبنم سهرابي ، زن 34 ساله اي كه ظهر عاشورا توسط ماشين نيروي انتظامي در خيابان شادمان به زير گرفته و له شد؛ گفت و گويي انجام داد.

اين مادر داغديده، به خاطر ترس ، درباره ماجرای کشته شدن دخترش سکوت کرده و تا ماهها اين درد را در سینه حبس کرده بود. اما از اين گلايه داشت كه چرا هيچ فيلمي از شبنم نيست؟ چرا هيچ شاهدي نيامده ماجراي به زير گرفتن دخترش را برايش تعريف كند؟


اما پس از انتشار مصاحبه اين مادر داغديده، شاهدان عيني در تماس هاي متعدد با اين سايت ، صحنه شهادت شبنم سهرابي را به تصوير كشيدند و فيلم انتقال بدن خونين و بي جان او را در روز عاشورا ارسال كردند . مادر شبنم به محض ديدن اين فيلم تاييد كرد كه اين بدن بي جان متعلق به دخترش است. او بارها و بارها صحنه دلخراش صورت خونين شبنم را ثابت نگه داشت تا صورت دخترش را واضح تر ببيند. چشم هايش از روي مانيتور لحظه اي تكان نمي داد ؛ اشك ريزان تاييد كرد كه اين جنازه دخترش شبنم است:" خودش است . حتي اين پييراهن سبزش را به ياد دارم. بله خود شبنم است. هيكل او بسيار درشت بود و بببينيد حتي نمي توانند او را از ماشين بيرون بياورند."

اين فيلم جسد زن جواني را نشان مي دهد كه جمعيت سعي دارند او را از داخل خودرويي بيرون بياورند و به درمانگاه برسانند.

شاهدان عيني مي گويند خودروي نيروي انتظامي در خيابان شادمان چندين بار از روي شبنم رد مي شود. مادر شبنم خودبه تازگي ، يكي ديگر از شاهدان عيني قتل فرزندش را ديده و با او صحبت كرده است:" خانمي را در يكي از پارك هي محله ديدم و با او سر صحبت را باز كردم. او در روز عاشورا لحظه ي كشته شدن شبنم را ديده است. مي گفت ماشين نيروي انتظامي شبنم را در گوشه اي خيابان گير آورده بود و بارها او را به سينه ي ديوار چسباند و از روي جسدش رد شد. سرنشين اين خودرو، جواني با ته ريش بوده كه اگر او را دوباره ببيند مي شناسد."

مادر اين جملات را سختي بر زبان مي آورد . سرش را تكاني مي دهد و با تعجب مي گويد:"چطور ممكن است كه شبنم را با آن هيكل درشتش با ماشين به زير بگيرند؟ يعني در خيابان شادمان كسي نبود كه جلوي خودروي نيروي انتظامي را بگيرد؟ آدم كشي آن هم در روز عاشورا؟"

مادر مي گويد: "22 روز از شهادت شبنم می گذشت و صورتش را که دیدم انگار زجر کش اش کرده بودند. خیلی غم انگیر بود اما فقط همین صورتش را دیدم یعنی فقط گذاشتند صورتش را ببینم. بقیه پیکر دخترم را ندیدم. حتی موقع خاکسپاری هم جز صورتش، چیزی ندیدم اما میدانم که له شده بود شکم دخترم له شده بود."

در برگه پزشکی قانونی نوشته اند مرگ بر اثر اصابت جسم سخت و عوارض ناشی از آن. مادردراين باره مي گويد:" من هم رفتم شکایت کنم اما نگذاشتند. در حالیکه دختر بیگناه من را زیر ماشین له کرده اند نمی گذارند من پی گیری کنم من می خواهم بگویند که اسم این جسم سختی که پزشکی قانونی نوشته چیست و چگونه توانستند چند بار از روی دخترم با ماشین رد شوند. خب به او خوردند چرا نگه نداشتند کمکش کنند چرا؟"

"دختر من شهید شده و شهدا پیش خدا روزی می خورند و در آرامش هستند." مادر اين جملات را با اطمينان مي گويد و ادامه مي دهد:" مطمئن هستم که دخترم پیش خدا در آرامش است اما ما آرامش نداریم؛ نه نگین(دختر شش ساله شبنم) و نه من هیچ آرامشی نداریم و تنها زمانی که قاتل دخترم را معرفی کنند و محاکمه او را ببینیم به آرامش می رسیم. حتی نمیدانم دخترم در کدام نقطه شهید شده و کجا ماشین او را زیر کرده است که بروم حداقل دو رکعت نماز آنجا بخوانم. زمینی که دخترم جان داد را ببوسم و گریه کنم.جگرم می سوزد. مدام تصور می کنم چگونه توانستند از روی دخترم چند بار رد شوند. من پی گیری خواهم کرد. خدا نمی گذارد خون بی گناه زمین بماند و دامانشان را خواهد گرفت.".


فیلم کشته شدن شبنم سهرابی را در این لینک ببینید

http://www.youtube.com/watch?v=IQ9bP_ZQMuQ&feature=related


فیلم کشته شدن شبنم سهرابی را از اینجا دانلود کنید ( لینک دانلود )




عکس کروبی و خزعلی ( پسر ) در جشن تولد علی تاجرنیا

شباهت احمدی نژاد با پینوکیو !

عکس مراسم افطاری اصلاح طلبان در منزل عبدالله نوری



تحول سبز: عبدالله نوری شامگاه دوشنبه گذشته میزبان تعداد کثیری از چهره‌های اصلاح‌طلب و روشنفکران بود.


بنا به گزارش رسیده به تحول سبز، عبدالله نوری شامگاه دوشنبه گذشته میزبان تعداد کثیری از رهبران و فعالان سیاسی جنبش سبز، اصلاح طلبان، فعالان سیاسی و روشنفکران صاحب نام کشوربود مراسمی بدون سخنرانی، با حضور طیف های مختلف فکری و آن گونه که یکی از میهمانان گفت نشانگر “یک همصدایی و اتحاد”.

عبدالله نوری، دوشنبه میزبان خیلی ها بود؛ از مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز، تا نوادگان آیت الله خمینی؛ فرزندان مرحوم آیت الله منتظری، در کنار جمع کثیری از اعضای سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم)، دفتر تحکیم وحدت، مجمع روحانیون مبارز، جبهه مشارکت، کارگزاران سازندگی، حزب اعتماد ملی، نهضت آزادی ایران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مجمع محققین ومدرسین حوزه علمیه، فعالان ملی مذهبی، روشنفکران دینی، فعالان مطبوعاتی ودانشگاهی جنبش.

یکی از حاضران در این مراسم گفت: “برنامه بسیار خوبی بود. البته هیچ سخنرانی در کار نبود، اما تعداد زیادی از چهره‌های سیاسی پس از مدت‌ها دور هم جمع شده بودند و با یکدیگر بحث و تبادل نظر می کردند. واقعا تکثر چهره ها در این مراسم، بی سابقه بود. بسیاری از حاضرین نیز از برگزاری چنین مراسمی اظهار رضایت می کردند.”

وی همچنین اضافه کرد: “بسیاری از میهمانان بر این عقیده بودند که با توجه به تبلیغات رسانه‌های اقتدارگرا درباره وجود اختلاف میان رهبران جنبش سبز و همچنین احزاب مختلف با یکدیگر، برگزاری چنین نشستی کمک زیادی به خنثی کردن چنین تفرقه افکنی هایی کرد.”

وی درباره شایعاتی که در سایت‌های اصول‌گرا در ارتباط با حواشی این میهمانی و همچنین ترک جلسه از سوی سیدحسن خمینی منتشر شده است، گفت: “دروغ می گویند. این رسانه ها گویا اگر روزی چند دروغ منتشر نکنند، کارشان ناتمام می ماند. سیدحسن خمینی به دلیل قراری که از قبل داشت، جلسه را زودتر ترک کرد، و با خوش رویی از همه هم خداحافظی کرد.”

وی همچنین درباره شایعه اختلاف میان خاتمی و کروبی گفت: “اتفاقا خاتمی و کروبی تقریبا در تمام مدت برنامه در کنار هم نشسته بودند و حتی عکس های یادگاری هم با هم گرفتند که حتما به زودی منتشر می شود. به هیچ وجه بحث دلخوری یا بی محلی در کار نبود.”

او درباره دلایل عدم حضور میرحسین موسوی در این جلسه هم چنین گفت: “موسوی، از قبل اعلام کرده بود به دلیل حضور در یک میهمانی خصوصی، نمی تواند در چنین روزی، به این میهمانی بیاید و از همه میهمانان عذرخواهی کرده بود.”

وی در ادامه اظهار داشت: “اتفاقاهمه افراد به صفت سیاسی شان دعوت شده بودند و مراسم فقط یک افطاری دوستانه نبود. این میهمانی از نظر بسیاری از میهمانان، دستاورد بزرگی برای همه بود و همچنین حکایت از اعتبار عبدالله نوری در میان فعالان سیاسی داشت.”

وی همچنین از حضور محمد نوری‍‌زاد، روزنامه نگار و کارگردان، که اخیرا ششمین نامه‌اش به رهبر جمهوری اسلامی منتشر شده است، خبر داد که موردتوجه خاص جمع بود.

گفتنی است در این میهمانی چهره هایی چون مهدی کروبی، سیدمحمد خاتمی، سید حسن، سید یاسر و سیدعلی خمینی، احمد منتظری، سعید حجاریان، محمد نوری زاد، محمد موسوی خوئینی ها، حسن اسدی زیدآبادی، صفدرحسینی، محسن آرمین، علیرضا رجائی، علی حکمت، موسوی لاری، محمود حجتی، فیض الله عرب سرخی، محمد عطریانفر، احمد خرم، هاشم آقاجری، محمدرضا خاتمی، عباس عبدی، فریبرزرئیس دانا، سازگارنژاد، احمد قابل، رضا تهرانی، بیژن زنگنه، سید سراج الدین موسوی، جواد اطاعت، بهزاد نبوی، حبیب الله پیمان، حمیدرضاجلائی پور، غلامحسین کرباسچی، احمد صدرحاج سید جوادی، هاشم صباغیان، محمد مجتهد شبستری، محمدجواد مظفر، سید محمد موسوی بجنوردی، عبدالله رمضان زاده، ابوالقاسم سرحدی زاده، علی خاتمی، قدرت الله علیخانی، محمدعلی ابطحی، محمد نعیمی پور، مرتضی کاظمیان، علی شکوری راد، علیرضا علوی تبار، هادی قابل، اسحاق جهانگیری، مصطفی ملکیان، غلامعباس توسلی، مجیدانصاری، محمد ملکی، حسین انصاری راد، هرمیداس باوند حضور داشتند.











عکس - شیوا نظر آهاری در کنار کودکان روستایی

سنگ نویسی سبز ها در قله سبلان

نیروگاه هسته ای یا آفتابه هسته ای – کاریکاتور

عکس سید حسن میر کاظمی ، بسیجی رانتخوار و جنایتکار

سید حسن میر کاظمی ، فرمانده بسیج مسجد الهادی در تپه شمس آباد تهران و مدیر عامل کارخانه دنیای فلز واقع در اتوبان کرج است .
سید حسن میر کاظمی در کارنامه درخشان خود دخالت در سرکوب هیجده تیر و البته ماموریت به استان خرم آباد برای ضرب و شتم مصطفی تاج زاده در فرودگاه خرم آباد هنگامی که برای نشست دفتر تحکیم وحدت مراجعه نموده بودند را نیز دارد .میرکاظمی از اعضای برجسته و شناخته شده انصار حزب الله نیز می باشد .در زیر عکس کارخانه ایشان را که چندی پیش وزیر محترم دولت محمود احمدی نژاد مورد بازدید قرار داده اند را نیز می بینید و سند دیگری که برایتان مسلم می سازد چگونه شهروندان خدوم و جنایتکار جمهوری ولایت فقیه از رانتهای مختلف استفاده می کنند ! بله این جناب سید حسن میر کاظمی که جوانان را به گلوله می بندد. 175 میلیارد تومان از بانک کشاورزی پول گرفته و پس نداده است. به عنوان بزرگترین بدهکار بانک است .







کارتون – احمدی نژاد فتیله نیروگاه اتمی را روشن میکند !

کاریکاتور - علی معلم ، پاچه خار بیت خامنه ای

بازگویی جنایت کهریزک از زبان یک بازداشتی


سایت انقلاب - روز 18 تير ساعت 5/3-4 به چهارراه وليعصر رسيدم به سمت ميدان رفتم تا يک حدی شلوغ شده بود هر چه به سمت پايين می آمديم مردم بيشتر می شدند مردم شعار می دادند، ماموران آنها را متفرق می کردند چند بار در جاهايی بودم که از پشت و جلو به ما حمله می کردند نيروی انتظامی و لباس شخصی و گارد ويژه سعی می کردند ما را محاصره کنند و به ما حمله می کردند .

5d1537ea7f9b5d9ac95e1d74c6c3441a-310x210.jpg - 48.93 Kb

خيلی باتوم خوردم ولی چند بار توانستم فرار کنم. برای استراحت کنار خيابان نشستم و منتظر اينکه دوباره جمع شويم و اعتراض شروع شود و شعار بدهيم که يکی از لباس شخصی ها مرا صدا کرد.

e78aa7e9-b338-45f2-a96b-66885f00a219_mw800_mh600_s.jpg - 31.41 Kb

اول ترسيدم که مرا شناخته باشد ولی راه فرار نداشتم چون تمام آنجا را نيروی انتظامی پر کرده بود در همين حال بودم که از پشت يک نفر مرا گرفت و دستم را از پشت بست ولی چون بلوز و شلوار مشکی پوشيده بودم و ته ريش داشتم شک کردند که از بسيج باشم به دوستانش نشان داد که آيا مرا می شناسند آنها گفتند نمی شناسيم. مرا انداختند داخل ماشين ، موبايلم را گرفتند و دادند دست يک خانم اطلاعاتی. من از آن خانم خواستم که زنگ بزند و به خانواده ام خبر بدهد که مرا گرفته اند ولی با يک فحش مرا به داخل ماشين هل دادند . ماشين پر بود ما را به کلانتری 107 بردند. رفتارشان خيلی توهين آميز بود می گفتند بزنيد تا حرف بزنند. من آدرسم را درست دادم که اگر خانواده دنبالم هستند بتوانند مرا پيدا کنند. در آنجا حدود 300 نفر آورده بودند . شب گفتند غذای اينجا فقط برای پرسنل است و به شما نمی رسد، صبح شد ساعت 5/8 با پول به ما صبحانه دادند. بعد از بازجويی حدود ساعت 5/10-11 يک عده را به اوين و يک عده را به کهريزک بردند در پشت در کهريزک ماشين ها را مدتی نگاه داشتند مثل اينکه می گفتند جا نيست در هر حال ما را به داخل بردند خيلی توهين آميز با ما برخورد می کردند. وقتی وارد شديم يکی از زندانی ها که آنجا بود از دست يکی از بچه ها تکه نان بربری که داشت گرفت و با تمام ولع می خورد ، ما تازه فهميديم که کجا آمده ايم . ما را پهلوی همه لخت کردند و مشخصات می گرفتند و صدا می کردند بايد با سرعت طرف سوله می رفتيم اگر کمی آرام می رفتيم می زدند. بسيار تحقير آميز برخورد می کردند ار الفاظ بسيار زشت استفاده می کردند.

06f97adb80ae7725fe02fa6fe949de2f.jpg - 59.00 Kb

در هنگام جابجايی بايد با سرعت داخل و خارج می شديم و چون در کوچک بود و تعداد زياد بچه ضربه می ديدند همه سعی می کردند که به سرعت بروند تا کتک نخورند، داخل سوله بسيار کثيف بود، مدام عرق می کرديم و زمين سوله از عرق ما خيس بود . داخل سوله کلی زندانی عادی و بقول خودشان اراذل و اوباش بودند . در مواردی آنها بچه ها را اذيت می کردند، بصورتيکه بچه ها به تنهايی حتی دستشويی نمی رفتند و جمعی به اين طرف و آن طرف می رفتند . ولی بين آنها هم بودند کسانی که با مرام بودند و هوای ما را داشتند و ديگران را تهديد می کردند که حق ندارند ما را اذيت کنند . فضای زندگی بسيار نامناسب بود حتی جا برای خواب نبود و به علت گرما توان بچه ها گرفته می شد من تمام اين چند روزی که آنجا بودم فقط دو ساعت خوابيدم. ماموران هم به دلايل مختلف شروع به زدن بچه می کردند. امير را با اينکه مريض بود می زدند بچه ها اعتراض می کردند که او را ول کنيد و ما را بزنيد ولی آنها برای اينکه بيشتر بچه ها را اذيت کنند او را می زدند. امير با اينکه حالش خيلی بد بود بچه ها را باد می زد و محسن هم همينطور مدام به بچه ها می رسيدند. محسن می گفت من برای 18 تير آمدم و به بچه ها دلداری ميداد. وقتی ديدند که بچه ها روحيه شان را باخته اند شروع به خواندن زيارت عاشورا کردند ، همه بچه ها با هم دعا می خوانديم حتی بعضی از زندانی های عادی هم با ما دعا ميخواندند و از اينکه بچه ها دعا می خوانند تعجب می کردند. حدود 20 نفری از بچه ها در قفس گذاشته بودند و شرايط سخت تری داشتند. کمی سيب زمينی کپک زده با آبی که از فاضلاب جمع کرده بودند به ما می دادند که آن هم بعد گفتند ديگر نيست .

Read more

سوله ها يک پنجره کوچک داشت که از آن هم به جای اينکه هوايی وارد شود دود گازوئيل وارد می کردند. بچه ها اکثرا مريض شدند و عفونت کردند از 19 تا 23 تير آنجا بوديم با شرايط بسيار سخت زندانی ها را از پا آويزان می کردند. بعد از مدتی امدند و موهای ما را از ته زدند. محسن گفت موهايمان را می زنيد آيا می توانيد اعتقاداتمان را هم تغيير دهيد. اول نمی دانستيم که آبی که به ما دادند از کاسه توالت جمع آوری شده است ولی بعد هم که بچه ها فهميدند چاره ای جز استفاده از آن نداشتند وقتی تشنه می شدند لب می زدند. همگی بوی تعفن گرفته بوديم. فضا هم بسيار آلوده بود. وقتی چند نفری مردند آنها از پزشک ارتش خواستند که گواهی بدهد که بر اثر منژيت مرده اند حاضر نشد از پزشک قانونی خواستند که بگويد بر اثر مننژيت مردند ولی او هم زير بار نرفت خلاصه از سرباز وظيفه خواستند که گواهی بدهد که او هم داد ولی او را هم مسموم کردند و کشتند. امير می گفت دوباری که او را پيش او بردند گفت بود چيزيت نيست و برگردانده بود. روز 23 تير ما را صدا کردند و سوار اتوبوس کردند و به طرف اوين آوردند . امير همانجا تمام کرد وسط اتوبوس گذاشتند. ما را که به اوين بردند تمامی لباس هايمان را کندند و به حمام فرستادند. حتی نگهبانها با ماسک پيش ما می آمدند می ترسيدند که مريض شوند ......

بعدها فهميديم وقتی خبر شهادت محسن روح الامينی و محمد کامرانی . . . به بيرون درز کرد و به گوش خامنه‌ای رسيد ما را منتقل کردند.


http://maadaraan.tk/